خانم

وقتی صحبت شروع شد، آفتاب غروب کرد و ماه دمید و صحرا از نور قمر روشن شد. از مرد شبان پرسیدم آیا برای حفظ گلهٔ خود سگ دارد یا نه. او گفت: در اینجا گرگ و جانور درندهٔ دیگر نیست تا به سگ نیاز داشته باشم. با این حال برای احتیاط شب‌ها گوسفندان را وارد غاری که در همین نزدیکی است می‌کنم و خود در مدخل غار می‌خوابم تا شغال‌ها به گوسفندان حمله نکنند