خدیجه

ما تعدادی دانشجوی دانشکده‌های علوم دقیق و حکمت‌های غیردقیق بودیم. داشتیم دومین تابستان زندگی مستقل و حیات امن‌وامان شهری‌مان را جشن می‌گرفتیم. من از ته حلق ترانه‌ای را که خودم سروده بودم با همراهی گیتار می‌خواندم؛ «رفتیم بیرون سیگار بکشیم، هفده سال طول کشید. وقتی برگشتیم، به جای خانه زمستان دیدیم!…»