خدیجه

ظرف چند دقیقهٔ بعد، آقای برد سه تونل دیگر کشید که خانه را ترک کردند و به شمال، جنوب و غرب رفتند. گاهی کمی به راست‌وچپ انحراف داشتند، اما بیش‌تر در مسیر مستقیم می‌رفتند. مداد آقای برد در جنگل‌ها و مراتع با سرعتی یکنواخت پیش می‌رفت و وقتی به پایان هر تونل می‌رسید، انگار از داخل نقشه صدایی به گوشم می‌خورد. علامتی که می‌گذاشت چیزی بیش‌تر از نقطه‌ای در پایان جمله نبود، اما من در همان لکهٔ کوچک، به‌وضوح، ورودیِ یک تونل با ناهمواری‌هایی مثل غار می‌دیدم.