خدیجه

آخرین‌باری که من میگوئل دِزوِرن یا دِوِرن را دیدم، آخرین‌باری بود که همسرش، لوییزا آلدِی، هم او را دید. شاید عجیب یا بی‌انصافانه به نظر برسد. چون او همسرش بود و من، یک غریبه، زنی که یک کلمه هم با او حرف نزده بود. حتی اسمش را نمی‌دانستم. موقعی هم فهمیدم که دیگر کار از کار گذشته بود. یعنی وقتی عکسش را در روزنامه دیدم که نشان می‌داد چندین‌بار چاقو خورده است. بدنش نیمه‌برهنه بود و داشت می‌مُرد.