پیرمرده گفت «من رو سرِ کار نذار. ما کلی جلد کتاب داریم که موضوعشون جمعآوریِ مالیات در دورانِ امپراتوریِ عثمانیه. اومدهٔ اینجا به این قصد که این کتابخونه رو دست بندازی و خودت تفریح کنی؟ اینه هدفت؟»
جویدهجویده و تُندتُند گفتم «نه آقا، قصدم اصلاً این نبود. من نمیخوام کسی رو مسخره کنم.»
«پس اینجا عینِ یه پسرِ خوب منتظر شو تا بیام.»
جواب دادم «باشه آقا.»
خدیجه
17
آذر