مولر توضیح میدهد که زخم بدی در ناحیه ران دارد.
تصمیم میگیریم که عصر به ملاقاتش برویم. کروپ نامهای بیرون میآورد: «کانتورک به همه سلام رسانده.»
میخندیم. مولر سیگارش را پرت میکند و میگوید: «دلم میخواست اینجا بود.»
کانتورک مدیر مدرسه ما بود. مردی ریزنقش و یکدنده با کتی بلند و خاکستری و چهرهای مانند موش خرمایی درست به قد و قواره گروهبان «هیملاشتوس». خیلی عجیب است که اغلب بدبختیهای این دنیا زیر سر این آدمهای کوتاه قد است. معمولا آنها فعالتر و سازشناپذیرتر از آدمهای بزرگ قامتاند. همیشه حواسم جمع بوده جزء گروهانهایی که فرماندهای کوتاه قد دارد نشوم. آدمهایی مقرراتی و خشک هستند.
خدیجه
17
آذر