در یک روز آفتابی بهاری، دوشنبه، 20 مارس 1995، پنج عضو فرقهی اوم شینریکیو با سارین، گازی سمی و بیست و شش بار مرگبارتر از سیانور، به متروی توکیو حمله کردند، این یک حملهی تروریستی هولناک به یک سیتسم رفتوآمد عمومی بود و قربانیان بیشماری داشت. هاروکی موراکامی، مهمترین رماننویس معاصر ژاپن، برای درک و دلایل و ابعاد فاجعه نخست با قربانیان و بعد با اعضا فرقهی اوم مصاحبههای متعددی انجام داد و حاصل کارش را در این کتاب گرد آورد. او با کسانی صحبت کرد که در روز واقعه مانند هر روز دیگر زندگیشان از خانه بیرون آمده بودند تا با مترو به سرکار بروند و قربانی سارین شدند. به روایتهای کارکنان مترو و پزشکان معالج و خانوادههای قربانیان در گذشته گوش داد. بعد به سراغ اعضا فرقهی اوم رفت تا حرفهای آنها را بشنود و ببیند انسانهایی که به دنبال آرامش و غنای معنوی بودند، چطور به ابزار جنایت تبدیل شدند. موراکامی در این کتاب به روانشناسی ژاپن میپردازد و مسائل بنیادی را بررسی میکند که در نهایت میتواند به خلق چنین فرقههای تروریستی منجر شود. «مترو» یکی از مهمترین آثار غیر داستانی موراکامی است و در شرایط امروز جهان حتی بیشتر از قبل ضرورت خوانده شدنش احساس میشود. اگر میخواهید ذات تروریسم و فرقه گرایی را بشناسید باید این کتاب را بخوانید.
مترو
Earn 25 Reward Points295,000 تومان قیمت اصلی 295,000 تومان بود.250,750 تومانقیمت فعلی 250,750 تومان است.
وزن | 410 گرم |
---|---|
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
موضوع | |
قطع کتاب | |
نوبت چاپ | چهارم |
سال انتشار | 1400 |
تعداد صفحه | 432 |
جلد کتاب | شومیز |
زبان کتاب | فارسی |
شابک | 9786003761827 |
ناموجود
برای ارسال بریده کتاب، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.
ورود / عضویت
هایاشی، موقع رفتن به ایستگاه، از فروشگاهی دستکش، چاقو، نوار چسب، و صندل خرید. نییمی راننده، چندتایی روزنامه خرید که کیسههای سارین را در آنها بستهبندی کند. آنها روزنامههای فرقهای بودند، آکاهاتا (پرچم سرخ) روزنامۀ حزب کمونیست ژاپن و سیکو شیمبام ( اخبار آموزشهای مقدس) متعلق به سوکاگاکای جالبتر است، چون روزنامههایی نیستند که بهطور معمول بخری. این شوخی کوچک نییمی بود. هایاشی از بین دو روزنامه، آکاهاتا را انتخاب کرد. انتخاب روزنامۀ فرقۀ رقیب، زیادی آشکار بود و درنهایت نتیجۀ عکس میداد.
هایاشی قبل از سوار شدن به مترو، ماسک جراحی گذاشت، از آنها که خیلی از مسافران، زمستان برای پرهیز از سرماخوردگی میزنند. شمارۀ قطار A725K بود. هایاشی به زن و کودکی که در کوپه بودند، نگاهی انداخت و اندکی مردد شد. فکر کرد: «اگر الان و اینجا سارین را آزاد کنم، زن مقابل من حتماً میمیرد. مگر جایی پیاده شود.» اما او تا اینجا پیش رفته بود،
نقد و بررسیها
پاکسازی فیلترهنوز بررسیای ثبت نشده است.