مارادونا
Earn 17 Reward Points198,000 تومان قیمت اصلی 198,000 تومان بود.168,300 تومانقیمت فعلی 168,300 تومان است.
وزن | 340 گرم |
---|---|
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
موضوع | |
قطع کتاب | |
نوبت چاپ | چهارم |
سال انتشار | 1401 |
تعداد صفحه | 448 |
جلد کتاب | شومیز |
زبان کتاب | فارسی |
ویژگی | |
شابک | 9786220109938 |
4 عدد در انبار
2 دیدگاه برای مارادونا
پاکسازی فیلتربرای ارسال بریده کتاب، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.
ورود / عضویت
سالها بعد که موادمخدر جزء لاینفک زندگی مارادونا شد، راندازو هم معمولاً همراهش بود. او به دیهگو بورینسکی گفت: «هربار که اسم موادمخدر میآید، همه من و دیهگو را نشان میدهند، اما هیچکس نمیگوید وقتی هفده هجدهساله بودیم، دکترها در خوابگاه به ما و خیلیهای دیگر دارو تزریق میکردند تا بتوانیم بازی کنیم. روزی که یکی از دوستان به من کوکایین تعارف کرد، با خودم گفتم: “این جلوِ آن داروها هیچ است.” و اینطوری بود که گرفتارش شدیم.»
قبل از اینکه کوپولا در انتقال دیهگو به بوکا جونیورز نقشی داشته باشد، راندازو بود که مارادونا را با این کارمند بانک آشنا کرد و به قول خودش «انگار یک زوج را به هم رسانده بود.» راندازو، متولد محلهٔ لا بوکا و یکی دیگر از بازیکنانی که طی قرارداد مارادونا به آرژنتینوس ملحق شدند، ماجرا را اینگونه برای ال گرافیکو تعریف میکند: «یک روز با هم رفته بودیم که برای یک بازی ویدیویی جدید به اسم فلیپر جت، فیلم تبلیغاتی ضبط کنیم. بعدش دیهگو دعوتم کرد برویم به آپارتمانش. عصر بود و وقتی بالا رفتم کُلی دختر آنجا بودند.»
او به دیهگو بورینسکی از ال گرافیکو گفت: «من و دیهگو بعد از این انتقال بارها همدیگر را در آپارتمانش در خیابان سانتافه ملاقات کردیم. درست در طبقهٔ پایین، باشگاه شبانهای به اسم دووِر بود. از آن پایین زنها را میبردیم خانه. گییرمو کوپولا و کارلیتوس راندازو هم بودند. مثل یک گروه راکاندرول مدام در رفتوآمد بودند و بلد بودند چهجوری مهمانی بگیرند.»
دیهگو دوست داشت به کاباره و تئاترهای موزیکال برود و بدش نمیآمد که کنار خوانندههای معروفِ زن دیده شود. تصاویر او هنگام خروج از رستورانهای مشهور و ملاقات با بازیگران، سیاستمداران و تاجران مطرح ماندگار شده است. به فراخور سبک زندگی تازهاش آپارتمانی در شمال بوئنوسآیرس اجاره کرد تا با دوستانش و سایر فوتبالیستها معاشرت کند، از جمله کارلوس سالیناس، یکی از بازیکنهایی که در حکم بخشی از انتقال دیهگو با آرژنتینوس جونیورز معاوضه شده بود.
هفتهنامهٔ سوموس در گزارشی داراییهای مارادونا را منتشر کرد: دو مرسدس بنز با راننده، یک بامو، یک فورد تانوس مشکی، یک خانه در خیابان کانتیلو به ارزش هشتصدهزار دلار و یکی دیگر در خیابان لاسکانو، یک قطعه زمین در شهر مورنو در استان بوئنوسآیرس و دفتر شرکت فیلمسازی مارادونا که در ساختمانی مجلل در مرکز شهر واقع شده بود. در گزارش این مجله آمده بود: «او چهل جفت کفش و پنجاه دست پیراهن ایتالیایی دارد و عطر پاکو رابان میزند.»
روبرتو موزو، رکورددار تعداد بازی برای بوکا، به دیهگو بورینسکی، خبرنگار ال گرافیکو، میگوید: «دیهگو شنبهشبها بامو خودش را به من قرض میداد که (به شهری در استان بوئنوسآیرس) بروم تا روزنامهٔ لا رازون بخرم. فردای روزی که این روزنامه را خریدیم بازی را بردیم و از آن به بعد این کار به یک رسم خرافی تبدیل شد.»
دنیای مارادونا در مدت پانزده ماه حضورش در بوکا بهکُلی تغییر کرد. شهرت درهای زیادی به رویش گشود و او هم با جرئت و جسارتی که داشت با کمال میل به استقبال تجارب تازه میرفت. او در جایگاه پُردرآمدترین و قدرتمندترین بازیکن باشگاه از نفوذش در مسائل حساس استفاده میکرد. مثلاً بوکا از بازیکنهای جوانتر بابت پیراهنهایشان پول میگرفت. دیهگو از هیئتمدیرهٔ باشگاه خواست پیش از هر مسابقه یک دست پیراهن رایگان به هر بازیکن داده شود. در روز جهانی دوستی در ماه ژوئیه، به نزدیکترین دوستانش یک ساعت مارکدار هدیه داد که نشاندهندهٔ وضعیت مالی و طبقهٔ اجتماعیاش بود.
علی –
شاهکار گیم بالاگه نویسنده و روزنامهنگار کاربلد در کتاب مارادونا مانند افسانهی پریان میماند. افسانهای که حتی با وجود مرگ قهرماناش مخاطب را رها نخواهدکرد. بالاگه در صفحههای آخر این کتاب، مرگ دیگو را چنین روایت میکند؛ بالاخره خلاص شدهبود و دیگر لازم نبود بارِ دیهگو آرماندو مارادونابودن را به دوش بکشد. کل کتاب بالاگه انگار روایت همین بار است. از تولد اسطوره در محلهای فقیرنشین و زمانهای اسیر کودتاها و کشتارهای دیکتاتورهای آرژانتینی تا وقتی که قلب او در شصت سالگی دو برابر وزن یک قلب معمولی بود و بیمار.
بهنام مؤمنی (خریدار محصول) –
شورش علیه دیکتاتورها، خدای فقرا شدن، رهبر و قدیس مردمانی زخمخورده شده، رشد کردن از دل کثیفی و زشتی و فقر و رسیدن به بالاترین جای جهان. همۀ اینها یعنی مارادونا و گیم بالاگه، که از بهترین خبرنگاران جهان است. این کتاب از بهترین کتابهای ورزشی است، خصوصاً برای عشاق سینهچاک فوتبال.