این کالا را با دوستان خود به اشتراک بگذارید
39 کیلو تمام
39 کیلو تمام
43,000 تومان
مستند داستانی خاطرات آزاده جانباز محمدعلی کریمی
| نویسنده | |
|---|---|
| ناشر | |
| موضوع | |
| قطع کتاب | |
| نوبت چاپ |
اول |
| سال انتشار |
1400 |
برای ثبت درخواست تامین، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.
43,000 تومان
در انبار موجود نمی باشد
این کتاب در حال حاضر موجود نیست، اما می توانیم آن را با درخواست شما تامین کنیم و از طریق پیامک با خبرت کنیم!
از طریق دکمه زیر درخواست تامین فوری رو به همراه ثبت تلفن همراه انجام بده.
مشاهده QR CODE

با خرید این محصول 4 سکه معادل 860 تومان در باشگاه مشتریان دریافت کنید!
ارسال رایگان پستی برای سفارش های بالای 1,000,000 تومان
امکان ارسال سفارش به صورت کادوپیچ
کادوپیچ
برای اینکه سفارش رو کادوپیچ براتون ارسال کنید، باید بعد از اضافه کردن کتاب ها به سبد خرید ، وارد سبد خرید بشید و دکمه "کتاب رو براتون کادو کنیم؟" رو بزنید.
حتی میتونید در ادامه آدرس کسی رو که مایلید براش سفارش کادوپیچ شده ارسال بشه رو وارد کنید ;)
39 کیلو تمام، داستان اسارت و آزادی یک نوجوان است.
کتاب خاطرات پسر روستایی نوجوانی است که زودتر از زمان مقرر، سربازِ جبهه جنگ شد و تنها یک سال بعد از اولین حضورش در جبهه در چنگال دشمن بعث به اسارت رسید.
حال ما هستیم و روز و شبهایی که حسین را در گوشهی اردوگاه تکریت 12 بزرگ و بزرگتر کرد.
| وزن | 140 گرم |
|---|---|
| نویسنده | |
| ناشر | |
| موضوع | |
| قطع کتاب | |
| نوبت چاپ |
اول |
| سال انتشار |
1400 |
| تعداد صفحه |
168 |
| جلد کتاب |
شومیز |
| زبان کتاب |
فارسی |
1 دیدگاه برای 39 کیلو تمام
پاکسازی فیلتربرای ثبت نقد و بررسی وارد حساب کاربری خود شوید.
- 109013
بریده هایی از کتاب 39 کیلو تمام
اگر کتاب "39 کیلو تمام " را مطالعه کرده اید، بریده هایی از متن آن را با دیگران به اشتراک بگذارید!
متن ارسال بعد از بررسی تایید و منتشر خواهد شد.
برای ارسال بریده کتاب، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.
با ارسال بریده کتاب، سکه دریافت کنید!

علی –
هیچ تصوری از آینده در ذهنم نقش نمیبست و برای سؤالاتی که مثل خوره به جانم افتاده بود، جوابی نداشتم. نمیدانستم ما را به کجا میبرند و با ما چه خواهند کرد. فقط حدس میزدم که مجروحین را برای مداوا به بیمارستان انتقال خواهند داد و به احتمال زیاد من جز آنها نخواهم بود. حداقل اگر این تیرِ لعنتی به استخوانم رسیده بود، میشد امیدی داشت، اما این زخم از نظر آنها یک خراش کوچک به حساب میآمد. خراشی که پوتینِ پای راستم را پُر از خون کرده بود و سوزش آن لحظهای راحتم نمیگذاشت.