شیر نشو
شیر نشو قیمت اصلی: 155,000 تومان بود.قیمت فعلی: 124,000 تومان.
بازگشت به محصولات
بگذار اسبت بتازد
بگذار اسبت بتازد قیمت اصلی: 100,000 تومان بود.قیمت فعلی: 80,000 تومان.
اشتراک گذاری

این کالا را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

نشان حسن

نشان حسن

قیمت اصلی: 310,000 تومان بود.قیمت فعلی: 248,000 تومان.

(دیدگاه کاربر 35)
قیمت پشت جلد:310,000 تومان
نویسنده

ناشر

موضوع

قطع کتاب

نوبت چاپ

چهارم

سال انتشار

1400

قیمت بر اساس تعداد خرید
1-20 21-50 51-100 101+
248,000 تومان 232,500 تومان 217,000 تومان 201,500 تومان

برای ثبت درخواست تامین، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.

قیمت اصلی: 310,000 تومان بود.قیمت فعلی: 248,000 تومان.

موجود در انبار

QR Code
قیمت پشت جلد:310,000 تومان

با خرید این محصول 25 سکه معادل 4,960 تومان در باشگاه مشتریان دریافت کنید!

ارسال رایگان پستی برای سفارش های بالای 500,0000 تومان

امکان ارسال سفارش به صورت کادوپیچ

کادوپیچ

برای اینکه سفارش رو کادوپیچ براتون ارسال کنید، باید بعد از اضافه کردن کتاب ها به سبد خرید ، وارد سبد خرید بشید و دکمه "کتاب رو براتون کادو کنیم؟" رو بزنید.
حتی میتونید در ادامه آدرس کسی رو که مایلید براش سفارش کادوپیچ شده ارسال بشه رو وارد کنید ;)

« نشان حُسن» نوشته «لیلا مهدوی» اثری است داستانی با بیانی ادبی که به روایت عشق فرزندان امام حسن مجبتی(ع) به اسلام و پیمان محکم آنها با دیگر خاندان اهل بیت(س) می پردازد. در اکثر تألیفات و بیانات تاریخی انجام شده تأکید چندانی به نقش و تأثیر وابستگان امام حسن مجتبی(ع) یافت نمی شود و به طور معمول این حضور وسیع و تأثیر گذار کمتر مورد پردازش و بررسی قرار می گیرد در حالی که اگر با کمی دقت احوالات تاریخی آن زمان را بررسی کنیم به نقش فزاینده آنان به خوبی پی خواهیم برد. وجود 9 نفر از فرزندان و اهل بیت امام دوم در کنار عموی بزرگواشان امام حسین(ع) در کربلا شاهد بر این مدعاست. نویسنده کتاب با درایت کافی و مطالعات تاریخی در مورد این فرهختگان تأثیر گذار در وقایع سال 61 هجری، یکی از بهترین موضوعات ممکن را در میان خیل عظیم کتب تاریخی – مذهبی، انتخاب کرده است و با بیانی دگرگونه از عهده آن بر آمده است.

این کتاب حاصل تحقیق و پژوهش در میان منابع و کتب معتبر شیعی و اهل تسنن است و به گفته خود نویسنده علاوه بر بستر واقعیت داستانی، از عنصر خیال هم خالی نیست. کتاب برای تفکیک سیر داستانی خود از سی بخش یا سی قدم و یک بخش پایانی یا قدم آخر تشکیل شده است و هر بخش به روایت نمادگونه ای از آفتاب و ماه و آینه تعلق دارد که مثل علامت و نشانه ای خواننده را تا آخر در مسیر داستان قرار می دهد.

«… عموی دیگرم محمد حنیفه آهسته در طول حیاط خانه راه می رفت و زیر لب ذکر می گفت. دوباره می آمد و نکته ای را آهسته به اباعبدالله می گفت. تنها روشنی بخش حیاط خانه، نور آتشدان کوچکی بود که درکنار مطبخ خانه روشن مانده بود. نور ضعیفی بر صورت نگران محمد حنیفه افتاده بود و برق اشک را در چشمانشان نمایان ساخته بود. دیدم دست روی شانۀ اباعبدالله  نهاد و با دست دیگر چهرۀ خود را پوشاند…»

لیلا مهدوی

لیلا مهدوی؛ متولد 12 تیر ماه سال 1362 و پرورش یافتۀ خانواده ای اهل فرهنگ و علم است.

او‌ فارغ التحصیل رشته روانشناسی از دانشگاه علامه طباطبایی است و داستان نوشتن را از سال ۱۳۹۸ به طور جدی آغاز کرده است. خواندن و نوشتن را جزو عادت‌های خوب زندگی‌اش می‌داند؛ هرچند مطالعه سهم بیشتری دارد.

مهدوی متاهل و مادر سه کودک است و یکی از مهم‌ترین وظایف خود را کتاب‌خوان کردن فرزندانش می‌داند. او در ادبیات جهان داستایفسکی و همینگ‌وی و در داستان فارسی هم، نویسنده‌های مورد علاقه او احمد محمود و رضا امیرخانی هستند. مهدوی به جز نویسندگی به نقاشی و عکاسی هم علاقمند است.

از آثار منتشر شده از او‌ می‌توان به نشان حسن، شرح الف خمیده و خون دریا اشاره کرد.

قیمت بر اساس تعداد خرید
1-20 21-50 51-100 101+
248,000 تومان 232,500 تومان 217,000 تومان 201,500 تومان
شناسه محصول: 66035 دسته: , برچسب: , , , , , , ,

بریده هایی از این کتاب

برای ارسال بریده کتاب، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.

نور ضعیفی بر صورت نگران محمد حنیفه افتاده بود و برق اشک را در چشمانشان نمایان ساخته بود. دیدم دست روی شانۀ اباعبدالله نهاد و با دست دیگر چهرۀ خود را پوشاند…»

و تکون الجبال کالعهن المنفوش. در نگاهت چه داری عمه که این‌همه صلابت از آن می‌ریزد؟ صولت حیدری و عطوفت فاطمه در نگاهت موج می‌زند. بااین‌همه، آن غم و دریغ را نمی‌توانی از نگاه چون منی پنهان سازی که قدم‌به‌قدم و نفس‌به‌نفس کنارت آمده‌ام. هرچه از غروب می‌گذرد، شانه‌هایت گویا بیشتر خم می‌شوند. تو چه می‌دانی، زینب؟ چه دیده‌ای که من ندیده‌ام؟ یوم یکون الناس کالفراش المبثوث…

چشمانشان کور است و گوش‌هایش کر! بندگان دنیایند. دین را ابزاری کرده‌اند برای رسیدن به قدرت. به رد جای مانده بر پیشانی‌هایش نگاه نکن، قاسم! آنچه می‌بینی نشان جهل است. ظاهر را نگاه نکن که رو به قبله ایستاده‌اند. نمازگزارانشان رو به قبلۀ شیطان نماز می‌خوانند. خانه‌هایشان ویران باد. اینان بندگی زور و زر می‌کنند. از سخنان او مبهوت مانده‌ام. عثمانی‌مذهبی برایم سخن می‌کند که از همه علوی‌تر است.

جنگ اول علی‌اکبر تمام می‌شود و او به‌سمت اباعبدالله شتاب می‌کند. همه دورش جمع می‌شویم. ‫- یا ابتِ، العطش قد قتلنی و ثقل الحدید قد اجهدنی. ‫لب‌هایش از شدت تشنگی سفید و ترک خورده شده است. معلوم است تشنگی به مغز استخوانش رسیده که طلب آب می‌کند. اما نمی‌دانم چرا به چشم‌های عمو نگاه نمی‌کند. چشم‌هایش روی دستان عمو مانده است و بالاتر نمی‌رود. ‫حالا خوب می‌فهمم چرا عمویم عمامه از سر باز کرده و به کمر بسته است.

سخن از میان لب‌هایم تا نگاه منتظر عمو هروله می‌کند. تردید پرسیدن، جانم را می‌ستاند. بارها روح از جانم می‌رود و برمی‌گردد که با صدایی آهسته لب باز می‌کنم. – من نیز کشته خواهم شد؟ چشم‌های اباعبدالله از چشم‌هایم کنده نمی‌شود. نمی‌دانم پرسیدنم درست است یا نه. تنها می‌دانم خونم از خون برادران و عموزاده‌هایم رنگین‌تر نیست. فقط چند سالی کوچک‌ترم. انتظارم به درازا نمی‌کشد و اباعبدالله می‌پرسد: «فرزندم! مرگ در چشمان تو چگونه است؟» از چشمانش حلاوتی بر جانم می‌ریزد که بدون لحظه‌ای درنگ یا کوچک‌ترین تردیدی، از عمق جانم می‌گویم: یا عماه!الموت احلی من العسل! – ای والله! فداک عمّک

«پدر ما، فرزند حیدر کرّار بود. بیم جان نداشت؛ اما بیم اسلام چرا. اگر در جنگ با معاویه خود و یارانش به شهادت می‌رسیدند، اسلام و مسلمانان دچار خسران بزرگی می‌شدند. ریخته‌شدن این خون در شرایط آن روز سودی نداشت و چه بسا آل‌امیه با تبلیغات سوء خود ورق را برمی‌گرداندند. نشنیده‌ای و ندیده‌ای در این سال‌ها مکر معاویه چه با یاران پدر و جدمان کرد؟ یاران پدر در آن روزها عده‌ای سست‌عنصر و دنیاپرست بودند که به طمع مشتی سیم و زر، جبهۀ نبرد را ترک کردند. مسلمانان به حضور پدر بیشتر محتاج بودند تا شهادت ایشان. پدر خردمندانه صلح‌نامه را پذیرفتند.»