نفر دیگری که در بهشت ملاقات می کندی
نفر دیگری که در بهشت ملاقات می کندی قیمت اصلی: 65,000 تومان بود.قیمت فعلی: 55,250 تومان.
بازگشت به محصولات
گزارش به خاک یونان
گزارش به خاک یونان قیمت اصلی: 195,000 تومان بود.قیمت فعلی: 165,750 تومان.
اشتراک گذاری

این کالا را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

مالون می میرد

مالون می میرد

قیمت اصلی: 140,000 تومان بود.قیمت فعلی: 119,000 تومان.

قیمت پشت جلد:140,000 تومان
نویسنده

مترجم

ناشر

موضوع

قطع کتاب

نوبت چاپ

ششم

سال انتشار

1401

قیمت بر اساس تعداد خرید
1-10 11-20 21-100 101+
119,000 تومان 112,000 تومان 105,000 تومان 98,000 تومان

برای ثبت درخواست تامین، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.

قیمت اصلی: 140,000 تومان بود.قیمت فعلی: 119,000 تومان.

در انبار موجود نمی باشد

QR Code
قیمت پشت جلد:140,000 تومان

با خرید این محصول 12 سکه معادل 2,380 تومان در باشگاه مشتریان دریافت کنید!

ارسال رایگان پستی برای سفارش های بالای 500,0000 تومان

امکان ارسال سفارش به صورت کادوپیچ

کادوپیچ

برای اینکه سفارش رو کادوپیچ براتون ارسال کنید، باید بعد از اضافه کردن کتاب ها به سبد خرید ، وارد سبد خرید بشید و دکمه "کتاب رو براتون کادو کنیم؟" رو بزنید.
حتی میتونید در ادامه آدرس کسی رو که مایلید براش سفارش کادوپیچ شده ارسال بشه رو وارد کنید ;)

بله روزگاری بود که بی درنگ شب می شد و با جست وجوی  گرما و تکه های تقریبا خوردنی به خوبی می گذشت. و تصور می کنی که این وضع تا آخر همین طور باقی می ماند.اما ناگهان همه چیز دوباره شروع به خشم و خروش می کند،در جنگل هایی از سرخس های بزرگ گم می شوی یا در زمین های بایر در معرض بادهای شدید می چرخی،تا این که کنجکاو می شوی که آیا بی خبر مرده ای و ب

قیمت بر اساس تعداد خرید
1-10 11-20 21-100 101+
119,000 تومان 112,000 تومان 105,000 تومان 98,000 تومان
شناسه محصول: 79677 دسته: , , برچسب: ,

بریده هایی از این کتاب

برای ارسال بریده کتاب، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.

راضی‌ام، به‌ناچار، اما نه تا آن حد که کف بزنم. همیشه راضی بودم، می‌دانستم که جوابش را می‌گیرم. این هم از بدهکارم. باید یقه‌اش را بگیرم؟ دیگر به هیچ سؤالی جواب نمی‌دهم. حتا سعی می‌کنم دیگر از خودم سؤال نکنم. در وقت انتظار برای خودم قصه‌هایی می‌گویم، اگر بتوانم. از آن قِسم قصه‌هایی نیست که تابه‌حال بوده، همین است. نه زیباست نه زشت، آرام است، دیگر در آن‌ها زشتی یا زیبایی یا هیجان وجود ندارد، تقریباً ملال‌آور است، همچون راوی. چه گفتم؟ مهم نیست. مشتاقانه منتظرم تا رضایتم را حسابی جلب کند، تقریباً جلب کند. راضی‌ام، بفرما، به‌قدر کافی دارم، جوابم را گرفته‌ام، دیگر به هیچ‌چیز احتیاج ندارم. بگذار قبل از آن‌که پیش‌تر بروم بگویم که هیچ‌کس را نمی‌بخشم. امیدوارم همه‌شان زندگی فجیعی داشته باشند و آتش و یخ جهنم را هم بچشند و برای نسل‌های نفرت‌انگیز آینده نامی برجای بگذارند که مایهٔ سربلندی باشد. برای امشب کافی است.

نیازم به زیبایی از بین رفته است. می‌توانستم همین امروز بمیرم، اگر می‌خواستم، فقط با کمی تلاش، اگر می‌توانستم بخواهم، اگر می‌توانستم تلاشی بکنم. اما به‌واقع بهتر است بگذارم بمیرم، بی‌سروصدا، بی‌هیچ عجله‌ای. حتماً چیزی عوض شده. دیگر این توازن را برهم نمی‌زنم، به هیچ طریقی…

بالاخره به‌رغم همه چندی دیگر واقعاً می‌میرم. شاید ماه بعد. آن وقت یا ماه آوریل است یا ماه مه. چرا که تازه اول سال است، این را از هزار نشانهٔ کوچک می‌فهمم. شاید اشتباه می‌کنم، شاید تا روز یحیای تعمیددهنده و حتا چهارده جولای، روز جشن آزادی، زنده بمانم. البته بعید نمی‌دانم تا عید تجلی نفسی مانده باشد، عید عروج به کنار. ولی این‌طور فکر نمی‌کنم، فکر نمی‌کنم در این حرف در اشتباه‌ام که در غیابم این جشن‌وسرور برگزار می‌شود، امسال. این احساس را دارم، الان چند روز است که این احساس را داشته‌ام و می‌پذیرمش. اما فرق آن با آن‌چه مرا از بدو تولد آزرده در چیست؟ نه، این از آن قِسم تله‌هاست که دیگر گرفتارشان نمی‌شوم.