بله روزگاری بود که بی درنگ شب می شد و با جست وجوی گرما و تکه های تقریبا خوردنی به خوبی می گذشت. و تصور می کنی که این وضع تا آخر همین طور باقی می ماند.اما ناگهان همه چیز دوباره شروع به خشم و خروش می کند،در جنگل هایی از سرخس های بزرگ گم می شوی یا در زمین های بایر در معرض بادهای شدید می چرخی،تا این که کنجکاو می شوی که آیا بی خبر مرده ای و ب
مالون می میرد
Earn 12 Reward Points140,000 تومان قیمت اصلی 140,000 تومان بود.119,000 تومانقیمت فعلی 119,000 تومان است.
وزن | 256 گرم |
---|---|
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
موضوع | |
قطع کتاب | |
نوبت چاپ | ششم |
سال انتشار | 1401 |
تعداد صفحه | 285 |
جلد کتاب | شومیز |
زبان کتاب | فارسی |
شابک | 9786002297990 |
ناموجود
برای ارسال بریده کتاب، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.
ورود / عضویت
راضیام، بهناچار، اما نه تا آن حد که کف بزنم. همیشه راضی بودم، میدانستم که جوابش را میگیرم. این هم از بدهکارم. باید یقهاش را بگیرم؟ دیگر به هیچ سؤالی جواب نمیدهم. حتا سعی میکنم دیگر از خودم سؤال نکنم. در وقت انتظار برای خودم قصههایی میگویم، اگر بتوانم. از آن قِسم قصههایی نیست که تابهحال بوده، همین است. نه زیباست نه زشت، آرام است، دیگر در آنها زشتی یا زیبایی یا هیجان وجود ندارد، تقریباً ملالآور است، همچون راوی. چه گفتم؟ مهم نیست. مشتاقانه منتظرم تا رضایتم را حسابی جلب کند، تقریباً جلب کند. راضیام، بفرما، بهقدر کافی دارم، جوابم را گرفتهام، دیگر به هیچچیز احتیاج ندارم. بگذار قبل از آنکه پیشتر بروم بگویم که هیچکس را نمیبخشم. امیدوارم همهشان زندگی فجیعی داشته باشند و آتش و یخ جهنم را هم بچشند و برای نسلهای نفرتانگیز آینده نامی برجای بگذارند که مایهٔ سربلندی باشد. برای امشب کافی است.
نیازم به زیبایی از بین رفته است. میتوانستم همین امروز بمیرم، اگر میخواستم، فقط با کمی تلاش، اگر میتوانستم بخواهم، اگر میتوانستم تلاشی بکنم. اما بهواقع بهتر است بگذارم بمیرم، بیسروصدا، بیهیچ عجلهای. حتماً چیزی عوض شده. دیگر این توازن را برهم نمیزنم، به هیچ طریقی…
بالاخره بهرغم همه چندی دیگر واقعاً میمیرم. شاید ماه بعد. آن وقت یا ماه آوریل است یا ماه مه. چرا که تازه اول سال است، این را از هزار نشانهٔ کوچک میفهمم. شاید اشتباه میکنم، شاید تا روز یحیای تعمیددهنده و حتا چهارده جولای، روز جشن آزادی، زنده بمانم. البته بعید نمیدانم تا عید تجلی نفسی مانده باشد، عید عروج به کنار. ولی اینطور فکر نمیکنم، فکر نمیکنم در این حرف در اشتباهام که در غیابم این جشنوسرور برگزار میشود، امسال. این احساس را دارم، الان چند روز است که این احساس را داشتهام و میپذیرمش. اما فرق آن با آنچه مرا از بدو تولد آزرده در چیست؟ نه، این از آن قِسم تلههاست که دیگر گرفتارشان نمیشوم.
نقد و بررسیها
پاکسازی فیلترهنوز بررسیای ثبت نشده است.