این رمان با موضوع دفاع مقدس درباره جانبازی است که در رشته وزنه برداری قهرمان جهان شده است. داستان بر اساس واقعیت نگاشته شده و قهرمان داستان نیز در قید حیات است.
«اسماعیل روال همیشگی کار را زیر پا گذاشته بود و می رفت که در آخرین حرکت، علاوه بر شکستن رکورد آسیا، دو رقیب کهنه کار و پرآوازه را پشت سر بگذارد. خم شد و میله را با کف دست های پودرمالی شده لمس کرد. انگشت هایش را دور میله حلقه کرد و سرش را رو به آسمان گرفت. وقت کندن وزنه از تخته بود. نفس حبس شده اش را با فریاد بیرون داد و به یک حرکت وزنه را از تخته جدا کرد و بالای سر برد. حالا وقت آن بود که از زمین بلند شود. وقت آن بود که زانوهای خم شده را راست کند. وقت آن بود که راست قامت زیر وزنه ای که کمر تمام رقیبانش را خم کرده بو و زانوانشان را لرزانده بود و وادار به تسلیم شان کرده بود، بایستد و طاقت بیاورد.»
علی –
نویسنده تلاش می کند افرادی را پیدا کند که بتوانند در تکمیل داستان کمکش کنند.