معصومه برگشت سر کوچه و به اطراف نگاه کرد. موج جمعیت رد شده بود. جمعیت به سمت سرچشمه می رفت. دوباره برگشت کنار جنازه. یکی از دو جوان گفت: «چه کار کنیم؟» معصومه گفت:« صبر کنید الان میآم» به انتهای کوچه رفت و در خانهای را به صدا درآورد که باز بود. صدای از داخل نیامد. پیش آنها برگشت و گفت:«ببریمش!» جسد مرد را داخل راهرو خانه بردند جسد سرد شده بود، ولی خون زیر چشم و پشت سر مرد دلمه بسته بود و موهای جوگندمی او را رنگین کرده بود. هیچ کسی خانه نبود. جسد را دراز به دراز رو به قبله خواباندند. معصومه چشمان مرد را که به سقف راهرو دوخته شده بود بست. صورتش سرد شده بود. از داخل خانه صدایی نمی آمد. قاب عکسی روی پیش بخاری اتاق روبروی بود. معصومه به عکس نگاه کرد و بعد به چهره جسد. خود صاحب خانه بود! معصومه گریه اش گرفت، گفت:«ما باید پیدامون میشد و اون رو میآوردیم خونه خودش بیچاره زن و بچهش»
دختر گمشده
Earn 6 Reward Points
113,050 تومان
113,050 تومان
شعشعه ذوالفقار در غزوات حیدر کرار
Earn 6 Reward Points
165,750 تومان
165,750 تومان
-15%
روزگار خوش
امتیازدهی 4.00 از 5 در 1 امتیازدهی مشتری
(1 بررسی مشتری)Earn 6 Reward Points70,000 تومان 59,500 تومان
وزن | 283 گرم |
---|---|
نویسنده | |
ناشر | |
موضوع | |
قطع کتاب | |
نوبت چاپ | اول |
سال انتشار | 1400 |
تعداد صفحه | 341 |
جلد کتاب | شومیز |
زبان کتاب | فارسی |
1 عدد در انبار
با خرید این محصول 6 سکه معادل1,190 تومان در باشگاه مشتریان دریافت کنید!
توضیحات
نظرات (1)
4
امتیاز 4 از 5
1 نقد و بررسی
طراحی جلد و صفحات کتاب
0
امتیاز 0 از 5
جذابیت محتوا و موضوع کتاب
0
امتیاز 0 از 5
محتوای مفید و آموزنده
0
امتیاز 0 از 5
1 دیدگاه برای روزگار خوش
پاکسازی فیلتر
بریده هایی از کتاب
توجه
با ارسال بریده کتاب 4 سکه در باشگاه مشتریان کتابستان دریافت خواهید کرد
برای ارسال بریده کتاب، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.
ورود / عضویت
هنوز بریده ای از این کتاب ارسال نشده است.
محمد –
رمانی پر از کشاکش که در زمان پهلوی ها رخ داده است