در قسمتی از کتاب می خوانیم: غروب یک روز سرد از ماه ژانویه بود. فصل پاییز تمام شده، سوزوسرمای زمستان فرا گیر شده بود.هوا به شدت سرد وفصل یخبندان آغاز شده است.پیرمردی آواره و بیخانمان، که برای جلوگیری از ورود سرما به درون اش، چند دست لباس را روی هم پوشیده و یک پتوی کهنه که سرو صورت تاپایین زانوهایش را در برگرفته، برای اینکه کمی خودش را گرم کند. به امید اینکه شاید کسی غذایی برای او تهیه کندو اگر نشد ته مانده ی غذا دیگران را بخورد. وارد سالن غذاخوری شد و نزدیک ترین جا را به بخاری انتخاب و روی صندلی نشست. پتو را از شانه هایش پایین کشید و سر وصورتش را به گرمای بخاری نزدیک تر کرد. رابرتکوئینلن و همسرش انقدر جدی درحال صحبت کردن درباره چه چیزی هستند؟ لحظاتی بعد رابرت به سختی توانست حرف هایش را پایان دهد. شاید در حال صحبت کردن در مورد”اوباما کر”یا ”کوینلا” یا دوست جدید نوه شان یا هر چیز دیگری بوده اند. رابرت و دارلا پشت میزی در سالن غذا خوری شرکت تعاونی نیولیف مینشینند. پشت دارلا به مرد است. رابرت روبروری مرد است. او فورا توجهش معطوف به مردشد. اگر چه مرد با هیچ یک از حاضران آنجا ارتباط چشمی برقرار نمی کرد. تاریک و روشن روز بود. اما مرد با این که مدتی از حضورش در رستوران می گذشت. اما باز هم از شدت سرما در خودش جمع شده بود
فاطمه معصومه(س) مهمان هفده روزه
Earn 2 Reward Points
38,250 تومان
38,250 تومان
زیبایی و هنر
Earn 2 Reward Points
91,000 تومان 77,350 تومان
اتمام موجودی
رودخانه پرفیوم
Earn 2 Reward Points
17,000 تومان
وزن | 295 گرم |
---|---|
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
موضوع | |
قطع کتاب | |
نوبت چاپ | اول |
سال انتشار | 1397 |
تعداد صفحه | 270 |
جلد کتاب | شومیز |
زبان کتاب | فارسی |
ناموجود
توضیحات
نظرات (0)
بریده هایی از کتاب
توجه
با ارسال بریده کتاب 4 سکه در باشگاه مشتریان کتابستان دریافت خواهید کرد
برای ارسال بریده کتاب، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.
ورود / عضویت
هنوز بریده ای از این کتاب ارسال نشده است.
نقد و بررسیها
پاکسازی فیلترهنوز بررسیای ثبت نشده است.