معمایی ذهن روزنامه نگار و پژوهش گر برنده ی جایزه، جوهن هری را به خود مشغول کرده بود. وی سی و نه ساله بود و تقریبا هر سالی که زنده بود ، افسردگی و اضطراب در انگلیس و در سراسر جهان غربی افزایش یافته بود. چرا؟ او یک دلیل بسیار شخصی برای پرسیدن این سوال داشت. وقتی که او نوجوان بود ، نزد پزشک خود رفته بود و توضیح داده بود که احساس می کند درد از او می چکد ، و او نمی تواند آن را کنترل کند یا آن را درک کند. برخی از راه حل های ارائه شده توسط پزشکش ، به او تسکین داده بود – اما او همچنان در درد عمیق خودش باقی مانده بود. جوهن هری در دوران نوجوانی ، داروهای ضد افسردگی مصرف می کرد. به او گفته می شد – مانند تمام هم نسلان خود – که مشکل او ناشی از عدم تعادل شیمیایی در مغز اوست.
بنابراین ، او به عنوان یک بزرگسال ، به یک سفر چهل هزار مایلی در سراسر جهان رفت تا با متخصصان برجسته مصاحبه کند که چه عواملی باعث افسردگی و اضطراب می شوند و چه چیزی آنها را حل می کند. او به عنوان یک بزرگسال ، که در علوم اجتماعی آموزش دیده بود ، شروع به تحقیق در مورد سوالش کرد – و یاد گرفت که تقریبا هر آنچه را که درباره افسردگی و اضطراب به او گفته بودند اشتباه است. او آموخت که بر اساس شواهد علمی 9 علت مختلف برای افسردگی و اضطراب وجود دارد – و این دانش منجر به راه حل هایی بسیار متفاوت می شود: راههایی که امید واقعی را ارائه می دهند. در سراسر جهان ، هری دانشمندان علوم اجتماعی را کشف کرد که در حال کشف علل واقعی بودند – و آنها بیشتر در مغز ما نیستند ، بلکه به روشی که امروز زندگی می کنیم. سفر هری او را از افرادی که در تونل های زیر لاس وگاس زندگی می کنند ، به یک جامعه آمیش در ایندیانا ، به یک قیام در برلین برد – همه با جزئیات و وضوح چشمگیر و چشمگیر این بینش های جدید را نشان داد. آنها منجر به راه حل هایی می شوند که متفاوت از راه حل هایی هستند که تاکنون به ما پیشنهاد شده اند.
روابط از دست رفته ما را به سمت راه حل هایی کاملا متفاوت برای غلبه بر افسردگی و اضطراب هدایت می کند و به ما یاد می دهد که چگونه به همراه هم می توانیم این اپیدمی را پشت سر بگذاریم.