

این کالا را با دوستان خود به اشتراک بگذارید
راز عمارت متروک
راز عمارت متروک
30,000 تومان
نویسنده | |
---|---|
ناشر | |
موضوع | |
قطع کتاب | |
نوبت چاپ |
اول |
سال انتشار |
1399 |
برای ثبت درخواست تامین، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.
30,000 تومان
در انبار موجود نمی باشد
این کتاب در حال حاضر موجود نیست، اما می توانیم آن را با درخواست شما تامین کنیم و از طریق پیامک با خبرت کنیم!
از طریق دکمه زیر درخواست تامین فوری رو به همراه ثبت تلفن همراه انجام بده.
مشاهده QR CODE

با خرید این محصول 3 سکه معادل 600 تومان در باشگاه مشتریان دریافت کنید!
ارسال رایگان پستی برای سفارش های بالای 1,000,000 تومان
امکان ارسال سفارش به صورت کادوپیچ
کادوپیچ
برای اینکه سفارش رو کادوپیچ براتون ارسال کنید، باید بعد از اضافه کردن کتاب ها به سبد خرید ، وارد سبد خرید بشید و دکمه "کتاب رو براتون کادو کنیم؟" رو بزنید.
حتی میتونید در ادامه آدرس کسی رو که مایلید براش سفارش کادوپیچ شده ارسال بشه رو وارد کنید ;)
وجه مشترک کارهای گودینی توجه به قشر ضعیف جامعه، روستاییان و کارگران، است.
او در کتاب «راز عمارت متروک» که با داستانی جنایی گره خورده نیز بر این رویه ثابت مانده است. او اینبار در خلال یک داستان متفاوت و جذاب، آینهای قرار داده است پیش چشم مخاطب از زمان ارباب و رعیتی در روستاهای کشور و تأثیری که این نظام بر زندگی روستاییان ایرانی پیش از انقلاب گذاشت.
نویسنده | |
---|---|
ناشر | |
موضوع | |
قطع کتاب | |
نوبت چاپ |
اول |
سال انتشار |
1399 |
تعداد صفحه |
212 |
جلد کتاب |
شومیز |
زبان کتاب |
فارسی |
1 دیدگاه برای راز عمارت متروک
پاکسازی فیلتربرای ثبت نقد و بررسی وارد حساب کاربری خود شوید.
- 16853
بریده هایی از کتاب راز عمارت متروک
اگر کتاب "راز عمارت متروک " را مطالعه کرده اید، بریده هایی از متن آن را با دیگران به اشتراک بگذارید!
متن ارسال بعد از بررسی تایید و منتشر خواهد شد.
برای ارسال بریده کتاب، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.
با ارسال بریده کتاب، سکه دریافت کنید!
علی –
داستان جذابی داره.
کیانوش نگاهش را گرداند توی سفره. پارچ پلاستیکی قرمزرنگ آبدوغ را گرفت کف دست. تا جلوی دهانش برد. اما بعد نگاه کرد به مادرش و پارچ را گذاشت روی سفره. یک کاسهٔ رویی اضافه را از کناردست مادر برداشت. از پارچ، آبدوغ ریخت و یکنفس سر کشید. با آستین، به دهانش کشید: «آبجیخانوم! درسته بابای من سمساره و بابای پرویز، خان و زمیندار و فئوداله و از اینجور فرمایشات؛ با این حال، من و پرویز یه جورایی با هم نداریم!»