نیروی حیات که در طی این سالها در وجودم بوده هنوز در دستها و چشمانم هست.
هرچند آن را سرکوب کردهام، درست نمیدانم.
اما تا زمانیکه در وجودم هست راهی به بیرون پیدا خواهد کرد.
حتی اگر ارادهام جز این بطلبد.
در جبهه ی غرب خبری نیست
Earn 19 Reward Points220,000 تومان قیمت اصلی 220,000 تومان بود.187,000 تومانقیمت فعلی 187,000 تومان است.
وزن | 190 گرم |
---|---|
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
موضوع | |
قطع کتاب | |
نوبت چاپ | اول |
سال انتشار | 1401 |
تعداد صفحه | 202 |
جلد کتاب | شومیز |
زبان کتاب | فارسی |
شابک | 9786220110743 |
1 عدد در انبار
1 دیدگاه برای در جبهه ی غرب خبری نیست
پاکسازی فیلتربرای ارسال بریده کتاب، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.
ورود / عضویت
در میان ما یک نفر بود که تردید داشت و دلش نمیخواست به جبهه رود یوزف بِم. پسرکی چاق و صاف و ساده. اما جرأت مخالفت نداشت زیرا بقیه او را طرد میکردند. شاید بیشتر ما هم ته دلمان مثل او فکر میکردیم. اما هیچ کدام نتوانستیم عقیدهٔ واقعی خود را بروز دهیم زیرا در آن صورت حتی پدر و مادرهایمان هم ما را ترسو خطاب میکردند. هیچ کس درست نمیدانست برای چه به جنگ میرویم. آدمهای فقیر از ما عاقلتر بودند. آنها خوب میدانستند جنگ مایه بدبختی است. در حالی که آدمهای طبقه متوسط که باید بیشتر سرشان میشد، غرق در شور و هیجان جنگ شده بودند.
مدتی که در مدرسه بودیم کانتورک آنقدر به گوشمان خواند تا بالاخره همه شاگردان داوطلب شدند و خود را به فرماندهی منطقه معرفی کردند. چهره او را خوب به خاطر دارم. از پشت عینک به ما خیره میشد و با صدایی لرزان میپرسید: «شما خیال ندارید داوطلب شوید رفقا؟»
اینجور آدمها همیشه از احساساتشان مایه میروند تا آدم را خر کنند. اما آن موقع متوجه این چیزها نبودیم.
مولر توضیح میدهد که زخم بدی در ناحیه ران دارد.
تصمیم میگیریم که عصر به ملاقاتش برویم. کروپ نامهای بیرون میآورد: «کانتورک به همه سلام رسانده.»
میخندیم. مولر سیگارش را پرت میکند و میگوید: «دلم میخواست اینجا بود.»
کانتورک مدیر مدرسه ما بود. مردی ریزنقش و یکدنده با کتی بلند و خاکستری و چهرهای مانند موش خرمایی درست به قد و قواره گروهبان «هیملاشتوس». خیلی عجیب است که اغلب بدبختیهای این دنیا زیر سر این آدمهای کوتاه قد است. معمولا آنها فعالتر و سازشناپذیرتر از آدمهای بزرگ قامتاند. همیشه حواسم جمع بوده جزء گروهانهایی که فرماندهای کوتاه قد دارد نشوم. آدمهایی مقرراتی و خشک هستند.
بهنام مؤمنی –
رمانی عالی دربارۀ جنگ. همین ترجمه از ترجمۀ آقای تاجبخش بسیار بهتر است.