

این کالا را با دوستان خود به اشتراک بگذارید


خون دریا
خون دریا
228,000 تومان قیمت اصلی: 228,000 تومان بود.182,400 تومانقیمت فعلی: 182,400 تومان.
نویسنده | |
---|---|
ناشر | |
موضوع | |
قطع کتاب | |
نوبت چاپ | اول |
سال انتشار | 1403 |
1-20 | 21-50 | 51-100 | 101+ |
182,400 تومان | 171,000 تومان | 159,600 تومان | 148,200 تومان |
برای ثبت درخواست تامین، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.
228,000 تومان قیمت اصلی: 228,000 تومان بود.182,400 تومانقیمت فعلی: 182,400 تومان.
موجود در انبار
مشاهده QR CODE

با خرید این محصول 18 سکه معادل 3,648 تومان در باشگاه مشتریان دریافت کنید!
ارسال رایگان پستی برای سفارش های بالای 500,0000 تومان
امکان ارسال سفارش به صورت کادوپیچ
کادوپیچ
برای اینکه سفارش رو کادوپیچ براتون ارسال کنید، باید بعد از اضافه کردن کتاب ها به سبد خرید ، وارد سبد خرید بشید و دکمه "کتاب رو براتون کادو کنیم؟" رو بزنید.
حتی میتونید در ادامه آدرس کسی رو که مایلید براش سفارش کادوپیچ شده ارسال بشه رو وارد کنید ;)
چند تیر به پهلوی سارا فرو رفت در عملیات قبلی؟ این دفعه نمیگذارم راه می افتیم به سمت لب شط. همه دارند خداحافظی میکنند.
ما درست هفتاد و دو غواص بودیم یک نفرمان دم آمدن کم شد. خمپاره خورد جلوی پایش هر تکه اش یک طرف افتاد ندیدم. سرم را برگرداندم؛ اما وسط شقایق های وحشی جوی خون راه افتاد. چشمهای سارا را هم گرفتم که نبیند. بعد از آن همان شب پنجم دی همان شبی که ماه پیدایش نبود و اروند داشت برایش گریبان چاک میداد زدیم به آب اول من رفتم. چادر گل گلی سارا روی آب را پر از نیلوفر کرده بود. هیچ نبود.
همه رفته بودند سر خورشیدی ها مثل سرنیزه بود. آرام و بی سرو صدا رفتیم قرار بود صدایمان درنیاید؛ اما نه آن قدر که یا زهرا هم نگوییم یحیی سرش را آورده بود بیرون آب که فقط بگوید یا زهرا بگوید که آب مهریه زهراست. فقط میخواست این را به اروند یادآوری کند. سعید هم دیده بود خون آن جوان را که توی آب شره میکرد. انگار کن شاهرگش را زده بودند وقت ذبح اصلاً او اسماعیل چه کسی بود؟
وزن | 350 گرم |
---|---|
نویسنده | |
ناشر | |
موضوع | |
قطع کتاب | |
نوبت چاپ | اول |
سال انتشار | 1403 |
تعداد صفحه | 284 |
جلد کتاب | شومیز |
2 دیدگاه برای خون دریا
پاکسازی فیلتربرای ثبت نقد و بررسی وارد حساب کاربری خود شوید.

لیلا مهدوی؛ متولد 12 تیر ماه سال 1362 و پرورش یافتۀ خانواده ای اهل فرهنگ و علم است.
او فارغ التحصیل رشته روانشناسی از دانشگاه علامه طباطبایی است و داستان نوشتن را از سال ۱۳۹۸ به طور جدی آغاز کرده است. خواندن و نوشتن را جزو عادتهای خوب زندگیاش میداند؛ هرچند مطالعه سهم بیشتری دارد.
مهدوی متاهل و مادر سه کودک است و یکی از مهمترین وظایف خود را کتابخوان کردن فرزندانش میداند. او در ادبیات جهان داستایفسکی و همینگوی و در داستان فارسی هم، نویسندههای مورد علاقه او احمد محمود و رضا امیرخانی هستند. مهدوی به جز نویسندگی به نقاشی و عکاسی هم علاقمند است.
از آثار منتشر شده از او میتوان به نشان حسن، شرح الف خمیده و خون دریا اشاره کرد.
1-20 | 21-50 | 51-100 | 101+ |
182,400 تومان | 171,000 تومان | 159,600 تومان | 148,200 تومان |
بریده هایی از این کتاب
متن ارسال بعد از بررسی تایید و منتشر خواهد شد.
برای ارسال بریده کتاب، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.
-
کبری
حس می کردم با هر فینی که می زنم خون قل می زند و از آب می جوشد و بالا می آید.*خون دریا* می جوشید و هر ثانیه یک نفر بلند می گفت *یا حسین
-
کبری
_عاشقی کردن هر ادمی متفاوت است. عاشق شدن باید قسمت آدم بشود. عاشقی انتخاب نیست. اگر هم باشد، جریان عشق است کهعاشق و مغشوق را انتخای می کند. وقتی عاشق شدی، یعنی یک نفر استکه با همه فرق دارد. هرچه بگوید، با همه فرق می کند. هر چه بخواهد، تو هم همانرا می خواهی. حتی زنگ صدایش و صدای قدم هایش فرق دارد. عطر لباسش و ضرباهنگ نفس هایش. همه چیز در عاشقی جنس دیگری پیدا می کند.
مریم –
کتاب خون دریا را شروع کرده بودم تا فصل پنجم. یک نفس خوانده بودم، اما قلبم به شماره افتاده بود. چند روزی کنار گذاشتم محرم که شد دوباره شروع کردم و جرعه جرعه نوشیدمش. و چه عجیب که هر روز کلمات گره میخوردند به این روزها و روضه میشدند برای حضرت حسین علیه السلام. درد و رنج سارا، قصه ی تمام همسران جانبازان اعصاب و روان است که هر روز جلوی چشم شان شهید میشوند.
شروع داستان از فصل صفر است و یکی یکی فصل ها جلو میروند تو را با خود میکشانند . همان فصل صفر قلاب گیر میکند و همراه داستان میشوی. دو نفر راوی هستند بعضی فصل ها را سارا و بعضی را مهدی روایت میکند اصلا چه فرقی میکند که کدام راوی باشد؟ از یک جایی به بعد اینقدر با هم یکی شدند و عاشق اند که تو میخواهی هر دو باهم بگویند. آنها بگویند و تو ببینی. ببینی و اشک شوی ، خون گریه کنی و صدای هق هق ات بلند شود.
قصه تصویر دارد . تصویر واقعی از جنگ ، از زندگی و عاشقی پشت جبهه ها و بعد دلدادگی.
اینقدر تصویر شفاف است و تو واضح میبینی که دستت را دراز میکنی و میخواهی سارا را به آغوش بکشی. میخواهی تو بیمارستان باشی میخواهی به تشت لباس های خونی رزمنده ها چنگ بزنی. اینقدر تصویر واقعی است که گاهی کم میاوری و دوست داری خودت را به آغوش آنا بسپاری تا موهایت را نوازش کند.
قصه در زمان جنگ تحمیلی است، دفاع مقدس. آن زمان که زن ها پشت جبهه روزی صد بار میمردند و زنده میشدند. همین که خبر جانبازی و شهادت و یا اسارت فرزند و برادر و همسرشان را میشنیدند کوه میشدند. محکم و با صلابت. زن هایی که تا دیروزش سر سفره ی عقد مردی نشسته بودند که دل شان را برده بود و خودشان را سپرده بودند به آن. اما جنگ بود. عاشق که باشی باید بگذری الویتت تغییر میکند . میخواهی آب توی دل عشقت تکان نخورد پس او را میگذاری و به جبهه میروی. از همه چیزت میگذری. میروی تا نگذاری یک مشت از خاک مقدس وطن دست دشمن بیافتد. میجنگی برای خاک، برای ناموس. پس چه فرقی میکند که اسم تو چه باشد مهدی ؟ یا نام های دیگر. همهی شما عاشق بودید و چه زیبا برای عشق تان،کشورتان، ناموستان جان دادید خون دادید و …
پایان کتاب از آن پایان های بینظیر و فراموش نشدنی است از آنهایی که وقتی کتاب تمام میشود کتاب را در آغوش میگیری و میچسبانی به قلبت . از آنهایی که دیگر فراموشش نمیکنی. حک میشود توی ذهنت، قلبت و جاودانه در خاطرت ثبت میشود.
کبری –
داستان خون دریا درسال ۶۵ و بمباران شهر ارومیه میگذرد.و داستان زندگی سارا و مهدی هست.و ما همراه این دو شخصیت و زندگی پرفراز و نشیبشون میشیم.
☆این داستان دو راوی دارد. سارا و مهدی و کتاب دو بازه زمانی داره زمان حال و زمان گذشته. داستان از زمان حال شروع میشه و بعد ما به گذشته میریم و این چرخه ادامه داره.
♡ داستان از خودگذشتگی غواصان و جان برکفانی ایست که بی منت به دل دشمن زدند، پرپرشدن یارانشان را دیدند.اما نگذاشتند ذره ای از این خاک دست دشمن بیوفتد و زنانی که مردانه پابه پای سربازان جنگیدنددر پشت جبهه ها و حمایت هاشون ذره ای کم نشد.
☆ زندگی زنانی ایست که همسرانشان در جنگ به واسطه موج توپ و خمپاره دچار مشکلات اعصاب و روان شدند و صبورانه ایستاده اند و پا به پای همسرانشان درد کشیدند، زخم خوردند، حرف شنیدند ولی دم نزدند و لحظه ای پا پس نکشیدندو چقدر صبوری و عشق زیاد میخواد.
☆قلم خانم مهدوی بسیار شیوا و روان بود و پرداختشون بسیار عالی بود من همراه با ساراو مهدی و دردهایی که کشیدند بغض کردم و اشک ریختم در کنارش از عشق بینشون چقدر لذت بردم