این کالا را با دوستان خود به اشتراک بگذارید


جزیره خرگوش ها
جزیره خرگوش ها
14,000 تومان
| نویسنده | |
|---|---|
| ناشر | |
| موضوع | |
| قطع کتاب | |
| نوبت چاپ |
ششم |
| سال انتشار |
1399 |
| تعداد صفحه |
80 |
| جلد کتاب |
شومیز |
| زبان کتاب |
فارسی |
برای ثبت درخواست تامین، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.
14,000 تومان
در انبار موجود نمی باشد
این کتاب در حال حاضر موجود نیست، اما می توانیم آن را با درخواست شما تامین کنیم و از طریق پیامک با خبرت کنیم!
از طریق دکمه زیر درخواست تامین فوری رو به همراه ثبت تلفن همراه انجام بده.
مشاهده QR CODE

با خرید این محصول 1 سکه معادل 280 تومان در باشگاه مشتریان دریافت کنید!
ارسال رایگان پستی برای سفارش های بالای 1,000,000 تومان
امکان ارسال سفارش به صورت کادوپیچ
کادوپیچ
برای اینکه سفارش رو کادوپیچ براتون ارسال کنید، باید بعد از اضافه کردن کتاب ها به سبد خرید ، وارد سبد خرید بشید و دکمه "کتاب رو براتون کادو کنیم؟" رو بزنید.
حتی میتونید در ادامه آدرس کسی رو که مایلید براش سفارش کادوپیچ شده ارسال بشه رو وارد کنید ;)
کتاب پیش رو، داستان سه روباه است که نقشه می کشند به جزیره ای بروند که فقط خرگوش ها در آن حضور دارند. خرگوش هایی که جز خود، حیوان دیگری را تا به حال ندیده اند … .
| وزن | 80 گرم |
|---|---|
| ابعاد | 14 × 19 × 1 سانتیمتر |
| نویسنده | |
| ناشر | |
| موضوع | |
| قطع کتاب | |
| نوبت چاپ |
ششم |
| سال انتشار |
1399 |
| تعداد صفحه |
80 |
| جلد کتاب |
شومیز |
| زبان کتاب |
فارسی |
1 دیدگاه برای جزیره خرگوش ها
پاکسازی فیلتربرای ثبت نقد و بررسی وارد حساب کاربری خود شوید.
- 38312
بریده هایی از کتاب جزیره خرگوش ها
اگر کتاب "جزیره خرگوش ها " را مطالعه کرده اید، بریده هایی از متن آن را با دیگران به اشتراک بگذارید!
متن ارسال بعد از بررسی تایید و منتشر خواهد شد.
برای ارسال بریده کتاب، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.
با ارسال بریده کتاب، سکه دریافت کنید!

علی –
صبح بود و خورشید بر جنگل بزرگ نورافشانی میکرد. شعاعهای نور از لابهلای درختان انبوه میگذشت و بهزحمت خودش را به زمین میرساند. جنگل پر بود از آواز پرندگانی که از شاخهای به شاخهٔ دیگر میپریدند و در هوا پرواز میکردند. وزش باد شاخههای درختان را به هم میزد و از مالش برگها به همصدای دلنشینی ایجاد میشد. «پشمالو» و «گوشتالو» که شب را برای شکار نخوابیده بودند، در زیر یکی از درختها چرت میزدند. پشمالو چشمهایش را آرام باز کرد و اطرافش را پایید. نگاهی بهجای خالی «قهوهای» انداخت. باز نگاهش را به دنبال او در اطراف چرخاند، اما خبری از او نبود. به گوشتالو نگاه کرد. حدس زد خوابش سنگین نباشد. آرام از او پرسید «قهوهای را ندیدی؟»