

این کالا را با دوستان خود به اشتراک بگذارید


آدم های غلط
آدم های غلط
18,000 تومان قیمت اصلی: 18,000 تومان بود.12,700 تومانقیمت فعلی: 12,700 تومان.
نویسنده | |
---|---|
ناشر | |
موضوع | |
قطع کتاب | |
نوبت چاپ |
سوم |
سال انتشار |
1397 |
برای ثبت درخواست تامین، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.
18,000 تومان قیمت اصلی: 18,000 تومان بود.12,700 تومانقیمت فعلی: 12,700 تومان.
فقط 2 عدد در انبار موجود است
مشاهده QR CODE

با خرید این محصول 1 سکه معادل 254 تومان در باشگاه مشتریان دریافت کنید!
ارسال رایگان پستی برای سفارش های بالای 1,000,000 تومان
امکان ارسال سفارش به صورت کادوپیچ
کادوپیچ
برای اینکه سفارش رو کادوپیچ براتون ارسال کنید، باید بعد از اضافه کردن کتاب ها به سبد خرید ، وارد سبد خرید بشید و دکمه "کتاب رو براتون کادو کنیم؟" رو بزنید.
حتی میتونید در ادامه آدرس کسی رو که مایلید براش سفارش کادوپیچ شده ارسال بشه رو وارد کنید ;)
معرفی کتاب
این کتاب داستان فردی به نام محسن را روایت می کند که مأموران ساواک، پدرش را به شهادت رسانده اند و خودش هم توسط آن ها گرفتار می شود.
در مدت گرفتاری محسن در زندان ساواک، ماجراهایی برای مادر پیرش اتفاق می افتد که در این کتاب روایت می شود. همچنین نویسنده شکنجه ها و ماجراهایی را که برای محسن در زندان اتفاق می افتد، به تفصیل برای مخاطب توضیح می دهد.
وزن | 250 گرم |
---|---|
نویسنده | |
ناشر | |
موضوع | |
قطع کتاب | |
نوبت چاپ |
سوم |
سال انتشار |
1397 |
تعداد صفحه |
196 |
جلد کتاب |
شومیز |
زبان کتاب |
فارسی |
1 دیدگاه برای آدم های غلط
پاکسازی فیلتربرای ثبت نقد و بررسی وارد حساب کاربری خود شوید.
- 71915
بریده هایی از کتاب آدم های غلط
اگر کتاب "آدم های غلط " را مطالعه کرده اید، بریده هایی از متن آن را با دیگران به اشتراک بگذارید!
متن ارسال بعد از بررسی تایید و منتشر خواهد شد.
برای ارسال بریده کتاب، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.
-
خانم
پدر محسن نمیدانست نوار از کجا به دست او رسیده بود. شاید هم یک نفر عمدا برای گرفتارشدن او آن را در ماشین گذاشته بود. فکر میکرد نوار موسیقی است. قاطی بقیه نوارهایش در ماشین بود.
-
خانم
مأموری که در مسیر او را متوقف کرده بود، از شانس بد پدر محسن همان نوار را در ضبط ماشین گذاشت. درست همان صدا پخش شده بود. مأمور چنان برافروخته بود انگار پدرش را مقابل چشمهایش قیمهقیمه کرده بودند.
-
خانم
چنان کشیده پدر درآوری در گوش پدر محسن کوبیده بود که هزاران برق در مقابل چشمهای او بالا و پایین رفت. مأمور از ماشین پیاده شد. به مأمور دیگری گفت، مراقب ماشین و راننده باشد.
-
خانم
پدر محسن بهتزده بود. نمیدانست چه بگوید. میدانست گرفتار شده است. مأمور برمیگشت و او را میگرفتند و میبردند، چه؟
-
خانم
ماشین مال خودش نبود. راننده بود. هرماه مزد کمی میگرفت و همیشه در جادههای این شهر و آن شهر در رفت و برگشت بود.
-
خانم
نفس در سینه پدر محسن حبس شده بود. از آینه به مأمور کنار ماشین نگاه کرد. چشمهایش به ماشین آن طرف جاده افتاد. چند مرد سبیلکلفت و هیکلی در ماشین بودند. مأموری که نوار را از ماشین او بیرون برده بود، چشم از ماشین پدر محسن برنمیداشت.
فهیمه –
کتاب چاپ قدیم است