وضعیت بی عاری
وضعیت بی عاری قیمت اصلی: 38,000 تومان بود.قیمت فعلی: 32,300 تومان.
بازگشت به محصولات
وقتی دلی
وقتی دلی قیمت اصلی: 100,000 تومان بود.قیمت فعلی: 85,000 تومان.
اشتراک گذاری

این کالا را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

من پناهنده نیستم

من پناهنده نیستم

قیمت اصلی: 52,000 تومان بود.قیمت فعلی: 44,200 تومان.

(دیدگاه کاربر 1)
قیمت پشت جلد:52,000 تومان
نویسنده

مترجم

ناشر

موضوع

قطع کتاب

نوبت چاپ

اول

سال انتشار

1397

قیمت بر اساس تعداد خرید
1-10 11-20 21-100 101+
44,200 تومان 41,600 تومان 39,000 تومان 36,400 تومان

برای ثبت درخواست تامین، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.

قیمت اصلی: 52,000 تومان بود.قیمت فعلی: 44,200 تومان.

در انبار موجود نمی باشد

QR Code
قیمت پشت جلد:52,000 تومان

با خرید این محصول 4 سکه معادل 884 تومان در باشگاه مشتریان دریافت کنید!

ارسال رایگان پستی برای سفارش های بالای 500,0000 تومان

امکان ارسال سفارش به صورت کادوپیچ

کادوپیچ

برای اینکه سفارش رو کادوپیچ براتون ارسال کنید، باید بعد از اضافه کردن کتاب ها به سبد خرید ، وارد سبد خرید بشید و دکمه "کتاب رو براتون کادو کنیم؟" رو بزنید.
حتی میتونید در ادامه آدرس کسی رو که مایلید براش سفارش کادوپیچ شده ارسال بشه رو وارد کنید ;)

رمان «من پناهنده نیستم»، زندگی یک خانواده فلسطینی اهل طنطوره – روستایی ساحلی است که در 49 کیلومتری حیفا در جنوب فلسطین واقع شده – را به تصویر می ءکشد که به علت حمله اسرائیلی ها از سرزمین خود کوچ می کنند. شخصیت اصلی و قهرمان داستان زنی به نام رقیه است. او به اصرار پسرش حسن داستان زندگی خود را تعریف می کند.

این رمان روایت پناهندگی فلسطینیان و جنگ داخلی لبنان و حمله اسراییل به این کشور است، رنج هجرت و قتل عام و وقایع بزرگی که بعد از پیمان اوسلو بر سر فلسطین آمده است؛ همه این روایات چنان با جزییات دقیقی بیان می شود که یکی از مهمترین رمان های مربوط به واقعه ی 1948 فلسطین در ادبیات روایی عرب را رقم می زند. حکایتی از مصیبت ملت فلسطین و اجبار آنان برای خروج از سرزمین و وطن شان و زندگی تلخ در نقاط مختلف جهان به امید بازگشت به وطن.

«من پناهنده نیستم» به ما نشان می دهد فلسطینی بودن یعنی چه؟ از دست دادن ارزشمندترین دارایی انسان یعنی چه؟ زندگی کردن در خاطرات یعنی چه؟ روایت رقیه، روایت از دست دادن و آوارگی و غصه و دلتنگی و نزدیک شدن و خوشبختی و عشق است. جمع کردن اضداد در کنار هم برای بافتن تار وپود قصه ی زنی فلسطینی که با عشق به وطن زندگی کرده و با عشق به وطن خواهد مرد؛ وطنی از دست رفته که به اذن خدا بازخواهد گشت.

وزن 500 گرم
نویسنده

مترجم

ناشر

موضوع

قطع کتاب

نوبت چاپ

اول

سال انتشار

1397

تعداد صفحه

462

جلد کتاب

شومیز

زبان کتاب

فارسی

5
1 نقد و بررسی
طراحی جلد و صفحات کتاب
0
جذابیت محتوا و موضوع کتاب
0
محتوای مفید و آموزنده
0

1 دیدگاه برای من پناهنده نیستم

پاکسازی فیلتر
  1. علی

    در طول رمان، ما سال‌ها با رقیه می‌مانیم، روایت کودکی تا بزرگسالی او را می‌خوانیم و به هر خاک آشنا و ناآشنایی که پا می‌گذارد، با او همراه می‌شویم. سفرهای رقیه، سفرهای اجباری و به‌ناچار رقیه، نه فقط بیرونی و از سرزمینی به سرزمینی دیگر، که درونی و از حسی به حس دیگر نیز هستند و همین، جذابیت روایت رضوی عاشور را دوچندان می‌کند.

دیدگاه خود را بنویسید
قیمت بر اساس تعداد خرید
1-10 11-20 21-100 101+
44,200 تومان 41,600 تومان 39,000 تومان 36,400 تومان
شناسه محصول: 63444 دسته: , برچسب: , , ,

بریده هایی از این کتاب

برای ارسال بریده کتاب، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.

او که الآن دارد در قاهره درس می‌خواند. هیچ‌کس هم نمی‌داند بعداً قرار است چکاره شود و کجا کار کند. حتی خودش هم نمی‌داند. خدا بعدها به مادرم رحم خواهد کرد. او هرگز به این سفر بیست‌وچهارکیلومتری نخواهد رفت. آن جوان هرگز در حیفا مشغول به کار نخواهد شد. دخترش هم در آن شهر زندگی نخواهد کرد. مادرم بدون این‌که هیچ‌وقت سوار قطار شود زنده می‌ماند و هرگز چشمش به حیفا نخواهد افتاد. چهارپا و ماشینی هم او را به عین‌الغزال و هیچ‌کدام از روستاهای مجاور نخواهد برد، به‌جز فریدیس!

نمی‌دانم این نگرانی مادرم نگرانی عادی زنی است که هرگز پایش را از روستای خودش بیرون نگذاشته یا ترس‌هایش هم به این نگرانی راه باز کرده و باعث شده او هم مثل بقیه پشت همهٔ چیزهایی که با آن‌ها انس دارد و مال خودش است، پناه بگیرد؟ ما با حیفا بیست‌وچهار کیلومتر فاصله داریم؛ نه بیش‌تر، نه کم‌تر. یک راه کوهستانی خطرناک. بیش‌تر مثل سفر سندباد به جزایر واق‌واق است، شاید هم مخفی‌گاه غولی که در کمین شاطرحسن بود. همه‌اش هم فقط به‌خاطر این‌که احتمال دارد داماد آینده‌اش در حیفا زندگی کند.

حتی اگر مرا به حال خودم بگذارند و هیچ‌کدامشان اذیتم نکنند، چطور جرئت کنم ازشان آدرس بپرسم؟! نمی‌فهمند چه می‌گویم و مسخره‌ام می‌کنند. ممکن است راهنمایی‌ام نکنند و توی ایستگاه اشتباهی از قطار بیایم پایین و گم شوم. اگر یک‌دفعه خودم را توی یکی از کبّانیه‌های آن‌ها دیدم چکار کنم؟ درِ خانهٔ یهودیان را بزنم و بگویم مرا به روستای خودمان برگردانید؟! چرا ابوصادق راه سخت را انتخاب می‌کند و می‌گوید شما هم همان را قبول کنید؟ چرا دخترم کنار خودم نباشد؟ اگر کنار خودم باشد وقتی دنبالم می‌فرستد دیگر مجبور نیستم کفش بپوشم و شال بیندازم. حتی قبل از این‌که قهوه جوش بیاید می‌توانم پیش او باشم. خب چرا می‌گوید با قطار برو!

مادرم را در آن روزها به‌یاد می‌آورم؛ حرف‌هایی که گفت و نگفت را. می‌شنوم حرفی را که قبلاً به خاله‌ام گفته بود دارد دوباره برای یکی از همسایه‌ها تعریف می‌کند: «به او گفتم ابوصادق! دخترت را به حیفا و به غریبی می‌فرستی. گفت می‌توانی سوار قطار شوی و بروی و او را ببینی. سبحان‌الله! یعنی من برای دیدن دخترم از یک شهر به شهر دیگر مسافرت کنم؟! اگر نصفه‌شب درد زایمانش بگیرد چه؟! اگر خدانکرده مریض شود چه؟! تازه چطور سوار قطار شوم؟ چطور پیاده شوم؟ چطور از ایستگاه تا خانه‌اش بروم؟ همهٔ این‌ها به کنار. چطور سوار قطاری شوم که بیش‌تر مسافرهایش ارتشی‌های انگلیس و مهاجران یهودی هستند؟!