صبح شبیه چیزی كه از صبح میفهمی نیست. اگه عادت نداشته باشی، حتی شاید ملتفتِش نشی. فرقش با شب خیلی ظریفه، باید چشمت عادت كنه. فقط یههوا روشنتره. حتی خروسهای پیر هم دیگه اونارو از هم تشخیص نمیدن. هوای گندِ یه شب قطبی رو تصور كنید. روزهای قشنگ ما شبیه همونه.
در صورتی که قصد خرید این کتاب را بیش از تعداد موجودی دارید می توانید درخواست تامین موجودی به تعداد مورد نظر را برای ما ارسال کنید:
"*" indicates required fields
حامد –
کتاب از زبون مرد جوونی روایت می شه که توی یک کشتارگاه کار می کنه و محیط زندگی خیلی بدی داره . راوی زیاد باهوش نیست و حکایت هاش هم یه جوری همراه با سرگردونیه . راوی با مادربزرگش زندگی می کنه توی جایی که از هر طرف بادی بوزه در نهایت بوی بدی با خودش می یاره خونه کثیفی که سقفش سوراخ شده و هواپیماها گاهی اطرافش سقوط می کنند …