این کالا را با دوستان خود به اشتراک بگذارید
نویسنده | |
---|---|
مترجم | |
ناشر | |
موضوع | |
قطع کتاب | |
نوبت چاپ | چهارم |
سال انتشار | 1398 |
1-10 | 11-20 | 21-100 | 101+ |
57,800 تومان | 54,400 تومان | 51,000 تومان | 47,600 تومان |
برای ثبت درخواست تامین، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.
68,000 تومان قیمت اصلی: 68,000 تومان بود.57,800 تومانقیمت فعلی: 57,800 تومان.
در انبار موجود نمی باشد
این کالا فعلا موجود نیست اما میتوانید زنگوله را بزنید تا به محض موجود شدن، به شما خبر دهیم.
با خرید این محصول 6 سکه معادل 1,156 تومان در باشگاه مشتریان دریافت کنید!
ارسال رایگان پستی برای سفارش های بالای 500,0000 تومان
امکان ارسال سفارش به صورت کادوپیچ
کادوپیچ
برای اینکه سفارش رو کادوپیچ براتون ارسال کنید، باید بعد از اضافه کردن کتاب ها به سبد خرید ، وارد سبد خرید بشید و دکمه "کتاب رو براتون کادو کنیم؟" رو بزنید.
حتی میتونید در ادامه آدرس کسی رو که مایلید براش سفارش کادوپیچ شده ارسال بشه رو وارد کنید ;)
رمان بیسوادی که حساب و کتاب سرش میشد، ماجرای دختری اهل آفریقای جنوبی را روایت میکند که در دورانِ نژادپرستی حکومتِ این کشور، طیّ ماجرایی، یاد میگیرد بمب اتم درست کند. داستان، با مهاجرت این دختر به سوئد و اتفاق هایی عجیب ادامه پیدا میکند. این رمان، طنزآلود و درعینحال تاریخی است.
ماجراهایِ کمونیستی که زیرِ مجسمه لنین له میشود، نیروهای پلیسی که در درگیری با یک انبارِ بالشِ خالی تلفات میدهند، مردی که تمامِ عمرش برای نابودی سلطنت در سوئد نقشه میکشد، دو جاسوسِ اسرائیلی که دست آویز یک اشتباهِ پستی قرار گرفته اند و اشتباهی که بمبی مخفی را بهجای چند کیلو گوشتِ خشک به سوئد می فرستد، همه بهصورت خردهروایتهایی در این رمان جای داده شدهاند.
یوناس یوناسون، نویسندۀ این کتاب، با تکیه بر آدم ها و ماجراهای تاریخی، به ساختنِ فضاهایی میپردازد که انواعِ تناقضهای رفتاری و جنونِ روایی موجود در آن باعث شده این نویسنده را صاحبِ گونهای جدید از ادبیاتِ طنز بدانند.
این روزنامهنگار و نویسندۀ سوئدی، خالق اثر مشهور «پیرمرد صدسالهای که از پنجره بیرون پرید و ناپدید شد» نیز هست.
وزن | 470 گرم |
---|---|
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
موضوع | |
قطع کتاب | |
نوبت چاپ | چهارم |
سال انتشار | 1398 |
تعداد صفحه | 420 |
جلد کتاب | شومیز |
زبان کتاب | فارسی |
شابک | 9786002294517 |
برای ثبت نقد و بررسی وارد حساب کاربری خود شوید.
1-10 | 11-20 | 21-100 | 101+ |
57,800 تومان | 54,400 تومان | 51,000 تومان | 47,600 تومان |
بریده هایی از این کتاب
متن ارسال بعد از بررسی تایید و منتشر خواهد شد.
برای ارسال بریده کتاب، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.
- خدیجه
دخترک گفت «چهارده. و نُه سال هم سابقهی کار دارم.»
بوی گند لحظهبهلحظه غیرقابلتحملتر میشد. پیت ترسید مبادا این آخرین کتوشلواری باشد که پوشیده است.
پرسید «مصرف موادمخدر را شروع کردهای؟»
دخترک گفت «نه.»
«بارداری؟»
«نه.»
- خدیجه
پیت دو تویت هیچ علاقهای نداشت که پیگیر سابقهی ماجرا باشد. او فقط میخواست هر چه سریعتر این محل را ترک کند.
با عصبانیت پرسید «خب، کاندیدای سوم کجاست؟»
«خب، همین دخترک است. چندین سال است که دستیارم است و اینجا کمک میکند. و باید بگویم که واقعاً خوب است.»
پیت گفت «من که نمیتوانم یک دختربچهی دوازدهساله را رئیس بخش تخلیهی چاهوفاضلاب کنم.»
- خدیجه
پیت دو تویت هفتهی بعد دوباره همراه با محافظ شخصیاش بازگشت. رئیس مخلوع پشت میز کار نشسته بود، یقیناً برای آخرینبار. در کنارش هم همان دخترک ایستاده بود.
دستیار پرسید «سه فرد واجدِشرایط کجایند؟»
رئیسِ ازکاربرکنارشده اظهار تأسف کرد که دو تن از افراد واجدِشرایط نتوانستند حضور بههم برسانند. شبِ قبل حلقوم یکی از آنها در دعوا با چاقو بریده شده. هیچکس هم نمیداند کاندیدای شمارهی دو کجاست. احتمالاً یک دعوای قدیمی است.
- خدیجه
پس خود را به نشنیدن زد. به جای آن برای آقای رئیس شرح داد که او نمیتواند شغلش را حفظ کند تصمیمی است که از بالا گرفته شده ولی میتواند روی دریافت سه ماه حقوق حساب کند، مشروط بر اینکه تا هفتهی آینده برای تصاحب این پُست چندین فرد واجدِشرایط را معرفی کند.
رئیسِ تازهخلعشده پرسید «نمیتوانم شغل سابقم را به عنوان کارگر تخلیهی چاه داشته باشم و اندکحقوقی دریافت کنم؟»
پیت دو تویت گفت «نه، نمیتوانی.»
- خدیجه
و در کنارش دخترکی ریزاندام که در کمال شگفتی دهانش را باز کرد و گفت که متأسفانه مدفوع دارای این خصلت بد است که بوی گند میدهد.
پیت دو تویت لحظهای با خود اندیشید که آیا این دخترک گستاخی کرده، ولی نه، نمیتوانست اینگونه باشد.
- خدیجه
پیت دو تویت اصلاً احساس خوشایندی نداشت. این اولین ملاقاتش با وحشیها بود. پدرش، فروشندهی آثار هنری، برای اطمینانخاطر همراه او یک محافظ شخصی فرستاده بود.
جوان بیست و سهساله، وارد دفتر کار مؤسسهی تخلیهی چاهوفاضلاب شد و نتوانست نظرش را دربارهی بوی گندی که فضا را پُر کرده بود، برای خودش نگه دارد. آنطرف میزتحریر، رئیسی نشسته بود که حالا باید از کار اخراج میشد.
دیدگاهها
پاکسازی فیلترهیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.