پدر انگار متوجه نبود که من به عنوان فرزند او و مادرم دوست دارم زن مورد علاقه او مادرم باشد نه زن دیگری که حالا معلوم نیست مادر کیست؟
… از این آزرده شدم که من جز حسابی بانکی برای بنفشه نیستم، حسابی که هر وقت اراده کند، میتواند از ذخیره آن برداشت کند
پدر انگار متوجه نبود که من به عنوان فرزند او و مادرم دوست دارم زن مورد علاقه او مادرم باشد نه زن دیگری که حالا معلوم نیست مادر کیست؟
… از این آزرده شدم که من جز حسابی بانکی برای بنفشه نیستم، حسابی که هر وقت اراده کند، میتواند از ذخیره آن برداشت کند
نظر من اگر کسی محرم به شنیدن بود، فقط مادر بود
عشق آدم را پخته میکند، اما عشق یکطرفه آدم را آتش میزند.»
برای من که بهروز را سخت زمخت میدانستم، باورش سخت بود، اما واقعیت داشت. بنفشه از او خوشش آمده بود. از احساسش درمییافتم که هنوز عاشق نشده، اما او را پسندیده. برایم عجیب بود که چگونه اینهمه ظرافت جذب آنهمه زمختی شده!
هرکسی در عاشقی سبک خودش را دارد.»
خاله تاب نیاورد و آمد بهاعتراض که مهمانها میآیند و همه هم سراغ تو را میگیرند
وقتی توی روزنامه اسم بنفشهٔ جمالی را پای پیام تسلیتی با این مضمون دیدم که درگذشت مادر عزیزت را تسلیت میگویم، شوکه شدم. چنین معرفتی را از او سراغ نداشتم. دیدن اسمش مرا از فکر مرگ مادر غافل کرد. رفتم توی اتاق طبقهٔ سوم خانهٔ پدری که به خصوص دوران دانشجوییام را در آن گذراندم و غرقِ خاطراتی شدم که با بنفشه