هویهنهنمهایی که تحت فرمان عقل زندگی میکنند به خصایل نیکویی که دارند نمینازند، همانطور که من نباید به داشتن هر دو دست و هر دو پایم افتخار کنم، چیزهایی که مایهی مباهات هیچ انسان عاقلی نیستند، هرچند او بدون آنها ذلیل و بیچاره میشود.
بریده هایی از کتاب "سفرهای گالیور"
عطیه
گفت ما را نوعی حیوان میبیند که برحسب اتفاقی که قادر نبود آن را حدس بزند، بهرهای ناچیز از عقل و منطق بردهایم و از آن استفادهای نمیکنیم مگر برای کمک به بدترکردن فسادهای ذاتیمان و بهدستآوردن فسادهای جدیدی که طبیعت به ما نداده.
عطیه
وقتی زندگان و مردگان را با هم قیاس کردم بیاختیار تحتتاثیر قرار گرفتم که میدیدم اولادشان چگونه تمام این فضایل بومی را برای ذرهای پول به حراج گذاشتهاند، اولادی که با فروش آرای خود و دستکاری انتخابات، هر نوع پلیدی و فسادی را که میتوان در دربار آموخت فرا گرفتهاند.
عطیه
اشرافزادگان اغلب برای قدرت میجنگند، مردم برای آزادی و پادشاه برای حاکمیت مطلق.
عطیه
بیتردید حق با فیلسوفان است که به ما میگویند چیزی بزرگ یا کوچک نیست، مگر در مقام مقایسه.
عطیه
آنها از این واهمه داشتند که فرار کنم، تغذیهام بسیار گران تمام شود و قحطی در پی داشته باشد. گاه تصمیم میگرفتند گرسنه نگهم دارند یا دستکم با تیرهای زهرآگین صورت و دستهایم را هدف قرار بدهند تا زود بمیرم، اما دوباره این را در نظر میگرفتند که بوی گند لاشهای به این بزرگی ممکن است منجر به شیوع نوعی طاعون در پایتخت شود و این آفت چه بسا در سراسر کشور گسترش بیابد.
عطیه
سعی کردم بلند شوم، اما نمیتوانستم جُم بخورم، چون همانطور که برحسب اتفاق به پشت خوابیده بودم، دیدم دستها و پاهایم در هر سو محکم به زمین بسته شده و موهایم که دراز و ضخیم بود به همان شیوه محکم بسته شده بود. همچنین چند نخ باریک روی بدنم حس کردم، از زیربغل تا رانها.
عطیه
یاهوها گونهای از حیواناتاند که بههیچوجه با فرمان و سرمشق اصلاح نمیشوند و همین نیز اثبات شد، چون به جای اینکه تمام سوءاستفادهها و فسادها متوقف شود، دست کم آنطور که به حق توقع داشتم در این جزیرهی کوچک ریشهکن شود، شاهد باشید که شش ماه پس از هشدار من کتابم هیچ تغییری مطابق با نیاتم به وجود نیاورده. خوش داشتم شما با نامه به من اطلاع میدادید که بساط حزب و دسته برچیده شده؛ قاضیها فرهیخته و درستکار شدهاند؛ دادخواهان متواضع و راستگو شده و شمهای از درک و شعور به دست آوردهاند…. انتظار داشتم شاهد اینها و هزار تحول دیگر باشم، چون از قواعدی که در کتابم آورده بودم این موارد بهوضوح استنتاج میشد.
عطیه
جزیرهی پرنده یا معلق کاملاً مدور است، قطرش هفتهزار و صدوشصتوشش متر یا حدود چهارونیم مایل است و در نتیجه شامل دههزار هکتار میشود. دویست و هفتادوپنج متر ضخامت دارد. تَه آن یا سطح زیرینش که مقابل نگاه افرادی است که از پایین به آن مینگرند، حدوداً تا ارتفاع دویست متری ورقهای صاف و یکدست از سنگ خاراست.