جزئیات زندگی، شیرینیها و شادکامیهایی که در جای خود لازم و ضروری بودند، هدف اصلی زندگی را تشکیل نمیدادند. مسلماً زندگی بهسوی مقصدی عالیتر و والاتر میرفت؛ پس زندگی بهشتی باید از همینجا و روی زمین آغاز میشد.
بریده هایی از کتاب "آنی شرلی (8جلدی) (قابدار) (جیبی)"
حامد
طنز، خوشطعمترین چاشنی در جشن زندگی است. به اشتباههایتان بخندید، اما از آنها درس بگیرید، مشکلاتتان را دست بیندازید، ولی خود را برای مقابله با آنها تقویت کنید، موانع را مسخره کنید، اما بر آنها چیره شوید.
حامد
دوستیهای حقیقی واقعاً به انسان کمک میکنند. ما باید کیفیت دوستیهایمان را بالا ببریم و هرگز آن را با دروغ و بیوفایی لکهدار نکنیم. متأسفانه اغلب، کلمهٔ دوستی به روابطی اطلاق میشود که اثری از دوستی واقعی در آنها دیده نمیشود
حامد
پرفسور رنی۲۳ میگفت درست رفتار کردن با بچهها مهمتر از الفبا و ریاضی یاد دادن به آنهاست.»
حامد
یک بار آنی به ماریلا گفته بود: «به نظر من بهترین و شیرینترین روز، روزی نیست که همهٔ اتفاقهایش باشکوه، شگفتانگیز یا هیجانآور باشند، بلکه روزی پر از شادیهای کوچک و ساده است که یکی پس از دیگری مثل دانههای مروارید از گردنبند پایین میریزند.»
حامد
همه مژدهٔ آمدن بهار را میدهند… جویبار کوچک و پرنشاط، مه آبیرنگ روی شاه توفان، افراهای بیشهزار که برای خواندن نامههایت به میانشان میروم، درختان گیلاس سفیدپوش حاشیهٔ جادهٔ اسپوک، سینهسرخهای براق و جسوری که در حیاط پشتی سربهسر داستی میلر میگذارند، پیچک سبزرنگ و آویخته بر فراز نیمدری که الیزابت برای گرفتن شیرش به آنجا میآید، کاجهایی که با منگولههای نورستهشان اطراف قبرستان قدیمی سرک میکشند… حتی خود قبرستان قدیمی که تمام بوتههای کنار قبرهایش گل دادهاند و سبز شدهاند، گویی فریاد میزنند که حتی اینجا هم زندگی بر مرگ، غلبه میکند.
حامد
«ماریلا! چقدر خوب است که فردا روز جدیدی است و هنوز هیچ اشتباهی در آن رخ نداده، اینطور نیست؟» ماریلا گفت: «ولی قول میدهم فردا هم مرتکب اشتباههای زیادی خواهی شد. تو هرگز از اشتباهکردن خسته نمیشوی.» آنی گفت: «بله، میدانم. اما یک نکتهٔ مثبت هم در من وجود دارد ماریلا! من هرگز یک اشتباه را دو بار مرتکب نمیشوم.» ـ چه فایدهای دارد، وقتی همیشه اشتباه جدیدی اتفاق میافتد. ـ آه! حواست کجاست ماریلا؟ بالاخره اشتباههایی که یک نفر ممکن است مرتکب شود، تعداد مشخصی دارد. روزی که به پایان این محدوده برسم، همه چیز روبهراه میشود. واقعاً فکر آرامشبخشی است.
حامد
خوشحالم که امروز صبح هوا آفتابی است، البته من روزهای بارانی را هم خیلی دوست دارم. همهٔ صبحها قشنگاند. شما اینطور فکر نمیکنید؟ هیچکس نمیداند در طول روز چه اتفاقاتی میافتد و همین باعث میشود بتوانیم خیالپردازی کنیم. ولی خوشحالم که امروز باران نمیآید، چون شادبودن و تحملکردن غصهها در یک روز آفتابی راحتتر است. احساس میکنم در روزهای آفتابی میتوانم با غصههایم کنار بیایم.
حامد
خوابیدن زیر نور ماه و روی یک درخت گیلاس جنگلی که پر از شکوفههای سفید است، خیلی لذتبخش است. شما اینطور فکر نمیکنید؟ آدم خیال میکند در یک تالار مرمرین زندگی میکند، اینطور نیست؟
حامد
درواقع زندگی من گورستان امیدهای بربادرفته است.