فرضیه عملیاتی که روانشناسی کنترل بیرونی در دنیا به کار میگیرد این است: اگر افرادی را که کار خطایی انجام میدهند تنبیه کنیم؛ آنگاه آنها کاری را که ما میگوییم انجام خواهند داد؛ و سپس اگر به آنها پاداش بدهیم، آنها به کاری که ما میگوییم ادامه میدهند. این فرضیه بر تفکر اغلب مردم روی کره زمین حکمفرما است.
بریده هایی از کتاب "تئوری انتخاب"
حامد
برای دستیابی و حفظ روابط موردنیاز باید زورگویی، اجبار، تحمیل، تنبیه، پاداش، فریب، ریاست، ترغیب، انتقاد، سرزنش، گلایه، نق زدن، اذیت کردن، رتبهبندی، درجهبندی و پس کشیدن را کنار بگذاریم. در عوض بهجای این رفتارهای مخرب، باید دلسوزی، گوش دادن، حمایت، مذاکره، تشویق کردن، محبت کردن، همراهی کردن، اعتماد، پذیرش، استقبال و احترام گذاشتن را انتخاب کنیم.
حامد
زمانی که بازی کردن را کنار بگذاریم، یادگیری متوقف خواهد شد.
حامد
علاقه داشتن بدون احساس مالکیت، معیار دیگری برای تشخیص و تعریف رابطه دوستی است.
حامد
ولی ما بخش قابلتوجهی از واقعیت را آنطور که دوست داریم درک میکنیم.
حامد
تا زمانی که معتقدیم میتوانیم دیگران را کنترل کنیم یا برعکس دیگران میتوانند ما را کنترل کنند، در چنین شرایطی احساس نارضایتی ادامه خواهد داشت.
حامد
سالها قبل، کشیشی اهل شیکاکو به نام جان که او را میشناختم مطلبی را به من گفت که هرگز آن را فراموش نمیکنم. او گفت بهترین کاری که پدر و مادرها میتوانند برای فرزندانشان انجام دهند؛ این است که یکدیگر را خیلی دوست داشته باشند و عاشق هم باشند.
حامد
تمام کارهایی را که انجام میدهیم، ازجمله احساس بدبختی را خودمان انتخاب میکنیم. دیگران نه میتوانند ما را بدبخت کنند و نه خوشبخت. دیگران تنها در تبادل اطلاعات با ما نقش دارند. این اطلاعات بهخودیخود نمیتواند ما را به انجام کاری مجبور کند و یا اینکه ما را وادار کند احساسی را تجربه کنیم. اطلاعات وارد مغز ما میشود، ما آنها را بررسی میکنیم و سپس تصمیم میگیریم که چهکاری را انجام دهیم.
حامد
تقریباً بذر تمام بدبختیهای ما در سالهای نخست زندگیمان کاشته شده است؛ یعنی زمانی که با افرادی روبرو میشویم که نهتنها خوب و بد زندگی خودشان را کشف نکردهاند، بلکه متأسفانه گمان میکنند صلاح زندگی ما را نیز میدانند.
حامد
اگر همه میفهمیدندکه آنچه از نظر آنها درست است لزوماً از نظر دیگران درست نیست، دنیا جای بهتر و شادتری میشد.