• سرگئی گفت: اما من به عنوان یک مسیحی، چرا باید سراغ یک شخصیت مسلمان بروم؟
• کشیش گفت: از دین حصاری برای زندگی و اندیشه هایت نساز پسرم! همه ی ادیان الهی درون مایه ی مشترکی دارند. تو میتوانی مغز و درون مایه ی سایر ادیان الهی را بشناسی و از آن ها پیروی کنی. این را بدان سرگئی که خدای همه ی ما یکی است و شاقول خدا بر روی اعمال ما می ایستد.
• سرگئی گفت: اما من دوستان مسلمان بسیاری دارم؛ آن قدر که شما را شیفته ی علی می بینم، آن ها را ندیده ام. چگونه است مردی چون شما که از کودکی در خدمت کلیسا بوده، از علی چنین یاد می کند و شیفته ی او می شود، اما مسلمانان اغلب چیزی از علی نمی دانند؟
• کشیش گفت: ممکن است من تو را که پسرم هستی نشناسم یا تو مرا که پدرت هستم نشناسی؛ همان گونه که بسیاری از مسیحیان هم مسیح را نمی شناسند. برای همین است که می گویم باید حصار ها را بشکنی و به انسانیت بندگان خدا، بیش از آبشخور دینشان بها بدهی.
بریده هایی از کتاب "ناقوس ها به صدا درمی آیند"
مریم
ای مردم! از فتنههای دنیا دوری گزینید. همانا آغاز پدید آمدن فتنهها هواپرستی و بدعتگذاری در احکام آسمان است. اگر باطل با حق مخلوط نمیشد، حق بر طالبانِ حق پوشیده نمیماند و اگر حق از باطل جدا و خالص میگشت، زبان دشمنان قطع میگردید. آنها قسمتی از حق و قسمتی از باطل را میگیرند و به هم میآمیزند ای مردم! به ریسمان الهی چنگ بزنید و با اتکای او در راه او جهاد کنید و با دشمنان حق و حقیقت پیکار کنید. هر کس از خدا خیرخواهی طلبد، توفیق یابد و آنکس که سخنان خدا را راهنمای خود قرار دهد، به راستترین راه هدایت شود. پس همانا همسایهٔ خدا در امان و دشمن خدا ترسان است.
مریم
علی شخصیتی است مثل اقیانوس؛ هرچه در عمق آن شنا کنی، شگفتیهایش آشکارتر میشود.» سرگئی روی کاناپه نشست و پرسید: «اگر چنین است که شما میگویید، پس چرا برخی کشورهای مسلمان که علی امام آنهاست، عقب ماندهاند؟» کشیش گفت: «ملتها و دولتهای اسلامی مانند کسانی هستند که گنج گرانبهایشان را دفن کردهاند یا اساساً از آن خبر ندارند. گمان میکنم آنها هم علی را نمیشناسند.
مریم
کشیش چشم از کتابها برداشت و گفت: «من اگر در بیروت کلیسایی داشتم، چند نفر از مؤمنان را میفرستادم به منزلت تا برای رضای خدا، دستی به سروگوش همسرانت بکشند و تعداد زیادی از آنها را دور بریزند.» جرج گفت: «حضرت ایوانف، همان امام علی که تو برای صحبت دربارهاش پیش من آمدهای در سخنانی به ما میگوید: چون نشانههای نعمت پروردگار آشکار شد، ناسپاسها را از خود دور سازید. این کتابها نعمتهای پروردگارند، پدر.»
مریم
امربهمعروف و نهیازمنکر را ترک نکنید که بدهای شما بر شما مسلط میگردند و آنگاه هر چه خدا را بخوانید، جواب نخواهد داد.
مریم
دلت را با اندرز نیکو زنده کن. هوای نفس را با بیاعتنایی به حرام بمیران. جان را به یقین نیرومند کن و با نور حکمت روشنایی بخش و با یاد مرگ آرام گردان
مریم
پسرم! آنچه نمیدانی نگو. آنچه را دوست نداری به تو نسبت دهند، دربارهٔ دیگران مگو. بدان که خودبزرگبینی و غرور، مخالف راستی، و آفت عقل است. در زندگی نهایت تلاش و کوشش را داشته باش، اما در فکر ذخیرهسازی برای خود و دیگران نباش. پسرم! به یقین بدان که تو، به همهٔ آرزوهایت نخواهی رسید و مدت زیادی زندگی نخواهد کرد و به راه کسانی میروی که پیش از تو رفتهاند. پس در به دست آوردن دنیا آرام باش و در مصرف آنچه به دست آوردهای نیکو عمل کن
مریم
سوگند به خدا، من از دنیای شما زر و سیمی نیندوختهام و از غنیمتهای آن، چیزی ذخیره نکردهام. بر دو جامهٔ کهنهام جامهای نیفزودهام و از زمین دنیا حتی یکوجب در اختیار نگرفتهام. دنیای شما در چشم من، از دانهٔ تلخ درخت بلوط ناچیزتر است. من اگر میخواستم، میتوانستم از عسل پاک و مغز گندم و از بافتههای ابریشم برای خود غذا و لباس فراهم آورم، اما هیهات که هوای نفس بر من چیره گردد و حرص و طمع مرا وادارد که طعامهای لذیذ برگزینم؛ در حالیکه در سرزمین دور یا نزدیک، کسی باشد که به قرص نانی نرسد یا هرگز نتواند با شکمی سیر بخوابد. آیا به همین رضایت دهم که مرا امیرالمؤمنین بخوانند در حالیکه در تلخیهای روزگار با مردم شریک نباشم و در سختیهای زندگی الگوی آنان نگردم؟
مریم
سوگند به خدا، من از دنیای شما زر و سیمی نیندوختهام و از غنیمتهای آن، چیزی ذخیره نکردهام. بر دو جامهٔ کهنهام جامهای نیفزودهام و از زمین دنیا حتی یکوجب در اختیار نگرفتهام. دنیای شما در چشم من، از دانهٔ تلخ درخت بلوط ناچیزتر است. من اگر میخواستم، میتوانستم از عسل پاک و مغز گندم و از بافتههای ابریشم برای خود غذا و لباس فراهم آورم، اما هیهات که هوای نفس بر من چیره گردد و حرص و طمع مرا وادارد که طعامهای لذیذ برگزینم؛ در حالیکه در سرزمین دور یا نزدیک، کسی باشد که به قرص نانی نرسد یا هرگز نتواند با شکمی سیر بخوابد. آیا به همین رضایت دهم که مرا امیرالمؤمنین بخوانند در حالیکه در تلخیهای روزگار با مردم شریک نباشم و در سختیهای زندگی الگوی آنان نگردم؟
مریم
علی گفت: «دوست ندارم شما لعنتکننده و دشنامدهنده باشید. دلها و دهانهای خود را از آنچه خدا نمیپسندد، پاک کنید. دشنامهایی که به من میدهند، با دشنام پاسخ ندهید. به خدا سوگند، آنها کوردلاند و حقایق را نمیبینند.