بریده هایی از کتاب "شاگرد قصاب"

خدیجه

داشتم فکر می‌کردم چه‌قدر حق با مادرم بود… اول‌ها که خانم نوجنت ما را می‌دید نیش‌اش باز می‌شد و می‌گفت سرکار خانم برادی و آقای فرنسیس جوان حال‌شون چه‌طوره؟ نمی‌شد باور کرد که تمام‌مدت منظورش این بوده: سلام خانم خوک، حالت چه‌طوره، نگاه کن فیلیپ کیا دارن می‌آن، خانوادهٔ خوک‌ها!

خدیجه

نور از پنجره اُریب می‌تابید و صدای بازی بچه‌ها از کوچه می‌آمد. یک فروشگاه راه انداخته بودند و پول خریدشان را با قلوه‌سنگ می‌دادند. جعبهٔ خالی پودر لباس‌شویی داشتند و قوطی لوبیا. یکی‌شان گفت نه الان نوبت منه. گراوس آرمسترانگ گوش‌اش را خاراند و بدو رفت وسط‌شان.

خدیجه

گفت دنیا پُرِ کسانی است که آدم را ناامید می‌کنند. گفت وقتی خانم نوجنت برای اولین‌بار آمد به شَهر نظیر نداشت. گفت هر روز باهاش می‌رفتم گردش. بعد زد زیر گریه و گفت این جای مزخرف و شروع کرد با دستمالی که از جیب پیش‌بندش درآورده بود چشمش را خشک کردن. ولی فایده نداشت چون دستمال پودر شد و ریخت زمین.

پرداخت آنلاین امن

پرداخت با کارت‌های شتاب

ارسال سریع

ارسال در کوتاه‌ترین زمان

ضمانت بازگشت کالا

ضمانت تا حداکثر ۷ روز

پشتیبانی پاسخ‌گو

پشتیبانی و مشاوره فروش

ارسال هدیه

ارسال کالا به صورت کادویی

فروشگاه اینترنتی کتابستان، جایی است برای گشت و گذار مجازی دربین هزاران عنوان کتابِ پرفروش، به روز و جذاب از ناشران مطرح کشور و خرید آسان کتاب از هر نقطه ایران عزیز بیشتر بخوانید..

  • تلفن: 02191010744
  • تهران: میدان انقلاب .خیابان انقلاب. نرسیده به فخررازی. پلاک 1260
  • ایمیل: info @ ketabestan.net
سبد خرید
برای دیدن محصولات که دنبال آن هستید تایپ کنید.