اونارو دور بگردون. تو نهر آب فروشون کن. بهشون بگو اگه مثل تو فکر نکنن تو آتیش جهنم میسوزن. چه لزومی داره اونارو به یه جای خاصی راهنمایی کنی. فقط راه بیفت تا اونا هم دنبالت بیان.»
بریده هایی از کتاب "خوشه های خشم"
خانم
لااقل باس دو دلار داشته باشی تا بتونی گناه کنی، و ما همه روی هم رفته دو دلار نداریم.»
خانم
مالکان و دارندگان بزرگ، انجمنها و کانونهای حمایتی تأسیس میکنند و نشستهایی برای تهدید و ترساندن برگزار میکنند، تا بشکند و خفه کنند
خانم
بترس از آنگاه که بمبها با وجود فعال بودن بمبافکنها فرود نیایند، زیرا وجود هر بمبی دلیل بر آن است که روح نمرده است و بترس از وقتی که اعتصابها پایان پذیرند ولی مالکان بزرگ هنوز زنده باشند ـ زیرا هر اعتصاب شکستخورده دلیل بر این است که گامی برداشته شده است. و تو میتوانی این را بفهمی، بترس از آن زمان که انسان در راه یک اندیشه دشواری نبیند و در راه آن نمیرد، زیرا این یک صفت پایه و اساس آدمیزاد است، و این صفت آدمی در دنیای هستی بارز و بیهمتا است.
خانم
خوشبختی و بدبختی وجود نداره. تو این دنیا فقط یه چیز مسلمه و اون اینه که کسی حق نداره تو زندگی یکی دیگه دخالت کنه و قروقاطیاش کنه. فقط خودش باس زندگی کنه. شاید بد نباشه بهش کمک کنه، اما حق نداره بهش بگه باس چیکار کنه.»
خانم
زنها از خانهها بیرون آمدند تا کنار مردها بایستند و ببینند آیا روحیهی مردانشان در هم شکسته است یا نه. زنها پنهانی به چهرهی مردها نگاه میکردند چون مادام که مردها برجا میماندند مهم نبود که ذرتها از میان بروند
خانم
این روزا دیگه زیاد موعظه نمیکنم. مردم دیگه اون روحیهی سابقرو ندارن. از اون بدتر، خودم هم اون روحیهی سابقرو ندارم. البته بعضی وقتها که دلم فغون میکنه راه میافتم و یه مجلس ذکر راه میاندازم، یا هروقت مردم یه لقمه نونی بهم میدن یه ذکر واسهشون میخونم، اما دیگه اون دل و دماغ قدیمو ندارم. فقط چون اونا میخوان واسهشون دعا میخونم