بریده هایی از کتاب "شوهر آهو خانم"

مریم

در زندگی لحظاتی پيش می‌آيد که انسان نه کسی را دوست دارد نه دلش می‌خواهد کسی او را دوست داشته باشد؛ از همه چيز و همه کس حتّی از وجود خود بيزار است؛ مثل اين که تمام نيروها و رشته‌های زندگی را از او بريده‌اند، نه ميل کارکردن دارد و نه اشتهای خوردن؛ دلش می‌خواهد خاموش و تنها در گوشه‌ای بنشيند و به نقطه ثابتی خيره شود؛ يا اين که صورت اشک آلود خود را در مُتّکا فرو برد و به هيچ چيز نينديشد؛

مریم

طبيعت انسانی در زندگی چنان است که در مقابل بزرگ‌ترين دردها، داغ‌ها و محروميّت‌ها مقاومت دارد جز در مقابل شکنجه‌های روحی دائم؛ و زندگی آهو يک شکنجه روحی دائم بود.

مریم

با اين وجود بدبينی و ترس مردم به فاصله يکی دو ماه کاهش يافت. آن‌هايی که گمان می‌کردند چادر برای زن حکم وزن را دارد برای جسم که اگر آن را بگيرند نظم و قانون هستی به هم می‌خورد رفته رفته به اشتباه خود پی می‌بردند. پس از چادر برداری برای زنان شهرنشين احتياجات نوظهوری پيدا شده بود. زيرا بيشتر از سابق ناگزير به حفظ ظاهر بودند. کار و بار خيّاط‌های زنانه دوز بالا گرفته بود. بر شمار تابلوهای آنان در کوچه‌ها و خيابان‌ها روز به روز افزوده می‌شد.

مریم

هما با بيزاری دماغش را از وی برگرداند: – چه آبی ريخته شد؟ کجای آسمان به زمين آمد؟ چطور شد؟ من نمی‌دانم شما مردها چرا اين‌قدر خشکه مقدّس و ريايی هستيد. اگر ما زن‌ها از آن جلدهای سياهمان بيرون آمده‌ايم به کجای مذهب يا ناموس برخورده است؟ مگر تا بوده و هست مادران و خواهران ما در دهات با روی بدون پوشش نگشته‌اند؟ با مردها همه جور همکاری و آميزش خواهر برادروار نداشته‌اند؟ مگر من و تو از رگ و ريشه کرد نيستيم؟ پس چرا حالا وقتی من سر برهنه به حياط می‌روم در حالی‌که مردی هم در خانه نيست اخم‌هايت همچنين توی هم می‌رود؟ زن‌های کرد اسب‌سواری می‌کنند، دست در دست با مردان چوپی می‌رقصند امّا تو- يادم می‌رود که به من ايراد گرفتی چرا با پسر صفيه بانو رقصيده‌ام؟!

مریم

من با شما از زبان تجربه سخن می‌گويم؛ هر وقت ديديد در کاری دستخوش دودلی يا انديشه‌های مبهم و نامعلوم هستيد هر چه هم آغاز آن نيکو بنمايد صبر کنيد. مشکلات حل نشده را به دست زمان بسپاريد راه طبيعی خود را باز خواهند يافت.

مریم

در روح انسان زنجيری هست که حوادث يا مشاهدات زندگی گاه آن را به تکان می‌آورد؛ تکانی که مبداء تغييرات و تحوّلات تازه در طرز انديشه و عمل و به‌طور کلّی درک زندگی می‌گردد

مریم

اگر عاشقی، به گفته شاعر، دل نشانه تير بلا کن. اگر عارفی جان سپر محنت قضا کن. اگر بنده‌ای به هر چه او کند رضا کن. و در همه حال اعتماد به خدا کن. بلی، خوب و بد جهان همه از مشيّت الهی و تقدير است.

مریم

اين موجود لطيفی که خدا از دنده چپ آدم آفريد حرفش مانند قول و وفايش هرگز سند نبوده و نيست. هر چه هم آزموده و دانا باشد باز يک دنده‌اش کم است، يک پای تجربه‌اش می‌لنگد؛ سطحی و اوّل بين است؛ کارهايش از روی غريزه است نه انديشه و عقل؛ شتاب می‌کند و پشيمان می‌شود؛ جوش می‌زند و کف می‌کند و سر می‌رود.

مریم

خاطرات دوران گذشته زندگی انسان مانند آهنگ‌ها و سرودهای کهن هميشه شيرين‌تر از اميدهای آينده بوده است. زيرا انسان در گذشته تصوير خود را می‌بيند و در آينده شبح مرگ و نيستی را.

مریم

در خارج از محيط خانه،مبارزه با چادر و روسری و شال و هر چه که نامی از پارچه بر آن بود و می‌توانست قسمتی از موی سر يا صورت زن را بپوشاند به شدّت و خشونت و به طرز اهانت‌باری آغاز شده بود. پاسبان‌ها که خود را به شکل دژخيمان مردم معرّفی کرده بودند در خيابان و کوچه پس کوچه‌ها همه جا به چشم بودند تا زن دستمال به سری را ببينند و بی‌ملاحظه از موی سياه يا سفيد و هر چيز او صاعقه آسا بر سرش فرود آيند. شهربانی برای از بين بردن قُربِ حجاب به زنان روسبی دستور داده بود با چادر سياه به خيابان‌ها بيايند. دولت که نمی‌خواست يا نمی‌توانستاز راه اقناع وارد ميدان شود ناچار به روش‌های خشونت بار و نادرست متوسّل می‌شد که اگر از يک‌سو نتيجه‌ای عايد می‌کرد از سوی ديگر آثار نامطلوبی به جای می‌گذاشت که به مراتب زيان‌بارتر بود.

پرداخت آنلاین امن

پرداخت با کارت‌های شتاب

ارسال سریع

ارسال در کوتاه‌ترین زمان

ضمانت بازگشت کالا

ضمانت تا حداکثر ۷ روز

پشتیبانی پاسخ‌گو

پشتیبانی و مشاوره فروش

ارسال هدیه

ارسال کالا به صورت کادویی

فروشگاه اینترنتی کتابستان، جایی است برای گشت و گذار مجازی دربین هزاران عنوان کتابِ پرفروش، به روز و جذاب از ناشران مطرح کشور و خرید آسان کتاب از هر نقطه ایران عزیز بیشتر بخوانید..

  • تلفن: 02191010744
  • تهران: میدان انقلاب .خیابان انقلاب. نرسیده به فخررازی. پلاک 1260
  • ایمیل: info @ ketabestan.net
سبد خرید
برای دیدن محصولات که دنبال آن هستید تایپ کنید.