«این جا را دوست دارم. این خطه از زمین را دوست دارم؛ چون ثواب بردن این جا دم دست است، چون گناه نکردن این جا خیلی آسان است، چون توبه کردن این جا جزء روزمره هاست. انگار شیطان هم جرئت آمدن پشت این خاک ریزها را ندارد.»
بریده هایی از کتاب "پنجره چوبی"
مریم
بدون توجه به موضوعی که او داشت با آب و تاب از آن صحبت می کرد گفتم: – من به خاطر شما روسری سرم کردم، ولی شما اصلاً به من نگاه نمی کنین! – یکّه خورد. صحبتش نیمه کاره ماند. سرش را بلند کرد. با تعجب نگاهم کرد و گفت: – من از شما خواستم روسری سر کنین؟ – من… من فکر کردم شما این طوری خوشحال می شین! – خوشحالی من چه اهمیتی داره! شما باید کسی رو خوشحال کنین که این کار رو ازتون خواسته.
مریم
– به خاطر کینه ای که به دلم راه داده بودم، تصمیم گرفتم خودم رو تنبیه کنم. قرار نبود من هم مثل اون باشم. یه جای کارم اشکال داشت که خواسته بودم تسویه حساب شخصی کنم. – ولی شما که این کار رو نکرده بودین. خودتون رو قصاص قبل از جنایت کردین؟ – اگه آدم خودش رو قصاص قبل از جنایت کنه، اونوقت دیگه جنایتی اتفاق نمی افته!
مریم
پدر بزرگ من همیشه می گن: من وقتی قرآن می خونم و به آیه هایی که درمورد زن هاست می رسم، به اونا حسودیم می شه. چون خدا بدون این که کار سختی از اونا بخواد، مثل جهاد یا تأمین معاش، راه اونا رو به بهشت نزدیک کرده. و فقط با مادرشدن یا با جلب رضایت شوهر، ثواب بزرگی براشون در نظر گرفته.
مریم
– البته من از این موضوع خیلی خوشحالم، ولی می شه بپرسم چرا شما چادر رو انتخاب کردین؟ یادمه یه بار گفتین به خاطر من روسری سرتون کردین. چادر رو هم؟… گرچه سؤالش ربطی به خواستگاری نداشت، اما احساس کردم یکی از همان مطالبی است که می خواستم راجع به آن حرف بزنم. گفتم: – اون موقع که به خاطرشما روسری سرکردم، به این جهت بود که خودم واقعاً اعتقادی به حجاب نداشتم، چون اطلاعاتی نداشتم، ولی حالا به لزوم حجاب پی بردم. در مورد چادر هم به تدریج به این نتیجه رسیدم. احساس کردم پوشش کامل تریه! مثل یه دونه که رشد می کنه؛ اول ساقه، بعد برگ، بعد جوونه و بعد هم گل میده و شکوفا می شه، من هم در این مورد به تدریج رشد کردم.
مریم
من وقتی قرآن می خونم و به آیه هایی که درمورد زن هاست می رسم، به اونا حسودیم می شه. چون خدا بدون این که کار سختی از اونا بخواد، مثل جهاد یا تأمین معاش، راه اونا رو به بهشت نزدیک کرده. و فقط با مادرشدن یا با جلب رضایت شوهر، ثواب بزرگی براشون در نظر گرفته.
مریم
حتماً تعجب می کنین اگه بگم از نظر اسلام زن ها حق دارن در ازای کاری که توی خونه انجام میدن یا حتی در ازای حق مادری، برای شیری که به بچه میدن، از شوهرشون حقوق دریافت کنن. در واقع این وظیفۀ زن نیست که توی خونه کار کنه. پدر بزرگ من همیشه می گن: من وقتی قرآن می خونم و به آیه هایی که درمورد زن هاست می رسم، به اونا حسودیم می شه. چون خدا بدون این که کار سختی از اونا بخواد، مثل جهاد یا تأمین معاش، راه اونا رو به بهشت نزدیک کرده. و فقط با مادرشدن یا با جلب رضایت شوهر، ثواب بزرگی براشون در نظر گرفته.
مریم
عمق فاجعه را از کلام امام می شد فهمید: من فرزند بسیار عزیزی را از دست دادم و در سوگ کسی نشستم که… حاصل عمرم محسوب می شد. بر اسلام عزیز ثلمه ای وارد شد که هیچ چیز جایگزین آن نیست. من اگرچه فرزند عزیزی که پارۀ تنم بود را ازدست دادم، لکن مفتخرم که چنین فرزندان فداکاری در اسلام وجود داشته و دارد. گریه های امام در سوگ شهید مطهری، آتش به جان همه می زد.
مریم
هر وقت شما رو دیدم، داشتین مطالعه می کردین، خسته نمی شین؟ – مگه ماهی از آب خسته می شه؟ – چه جالب! یعنی شما با کتاب زنده اید؟ – طبیعتاً، کتاب از رکود ذهن و فسیل شدن آدم جلوگیری می کنه! آدم رو به جریان میندازه. درحالی که جسم آدم مجبوره یه جا ثابت بمونه؛ فکر و روح آدم رو پویا می کنه.