بریده هایی از کتاب "فصل فیروزه"

مریم

خدیجه، میان نور لرزان شمع، لبخندی زد و گفت: – عشق موهبتی خدایی است که تنها بر اساس ظرفیتی که خودت برای روحت رقم زده‌ای، اتفاق می‌افتد. دلیلش خودت هستی. در جست‌وجوی علّتی نباش. عشق، خود بالاترین دلیل و راهنماست بر مقصدی که جز سعادت نیست. مبارکت باشد که عشق، درِ خانهٔ قلبت را کوبیده است. پاسخ به فطرت، آغاز رستگاری است.

مریم

جان هیچ انسانی را انسانی نجات نمی‌دهد. این خدای تو بود که تو را به زندگی بازگرداند و از میان قافلهٔ تجاری پدرت تنها به تو فرصت دوباره‌ای برای زیستن داد. من و پسرانم جز به فرمان محمد (ص) عمل نکردیم که او مردان را به تکریمِ زنان فراخواند و میزان کرامت و بزرگواری مرد را در حرمتی که برای زنان قائل است، تعیین فرمود. سیندخت چیزی نگفت. نه فقط در سخنان مولا خلیل صداقت موج می‌زد، در طول روزهایی که میان این قبیله زندگی کرده بود چیزی جز رعایت حرمت زنان ندیده بود. برخلاف آنچه کنیزش رافعه از اعراب جاهلیت حکایت کرده بود؛

مریم

خداوند فرموده بود: «آن‌که من را طلب کند، من را می‌یابد و آن‌که من را یافت، من را می‌شناسد و آن‌که من را شناخت، من را دوست می‌دارد و آن‌که من را دوست داشت، به من عشق می‌ورزد و آن‌که به من عشق ورزید، من نیز به او عشق می‌ورزم و آن‌که من به او عشق ورزیدم، او را می‌کشم و آن‌که را من بکشم، خون‌بهای او بر من واجب است و آن‌که خون‌بهایش بر من واجب شد، پس خود من خون‌بهای او هستم.»

مریم

عشق یعنی همان تلاقی نگاه کیارش و من، زمانی که برای اولین بار در تجارت‌خانهٔ پدرم دیدمش! زمانی که به دستور صاحبکارش، صندوق‌های فیروزه را مقابل پدرم و اردشیر خان می‌گذاشت تا کیفیت کارش را به باور آن‌ها برساند. آن‌ها پسندیدند؛ آن‌ها سنگ‌های کیارش را، و من شیشهٔ چشمانش را. دنیایی از راز در نگاهش موج می‌زد.

مریم

قدسی بود که این خیال به سرم زد. اینکه خداوند فرموده بود: «آن‌که من را طلب کند، من را می‌یابد و آن‌که من را یافت، من را می‌شناسد و آن‌که من را شناخت، من را دوست می‌دارد و آن‌که من را دوست داشت، به من عشق می‌ورزد و آن‌که به من عشق ورزید، من نیز به او عشق می‌ورزم و آن‌که من به او عشق ورزیدم، او را می‌کشم و آن‌که را من بکشم، خون‌بهای او بر من واجب است و آن‌که خون‌بهایش بر من واجب شد، پس خود من خون‌بهای او هستم.»

مریم

جان هیچ انسانی را انسانی نجات نمی‌دهد. این خدای تو بود که تو را به زندگی بازگرداند و از میان قافلهٔ تجاری پدرت تنها به تو فرصت دوباره‌ای برای زیستن داد. من و پسرانم جز به فرمان محمد (ص) عمل نکردیم که او مردان را به تکریمِ زنان فراخواند و میزان کرامت و بزرگواری مرد را در حرمتی که برای زنان قائل است، تعیین فرمود.

مریم

– قرار نیست عشق با عقل جور دربیاید شاهزاده! اما حالا که حرف از غریزه زدی باید بدانی عشق من به بانویم، به حکم فطرت است؛ به حکم ولایت

مریم

– رستگاری تو در عشق است سیندخت! و عشق درِ هر قلبی را نمی‌کوبد. مواظب باش آن چنان زندگی کنی که عشق درِ خانهٔ قلبت را بکوبد.

مریم

– عشق موهبتی خدایی است که تنها بر اساس ظرفیتی که خودت برای روحت رقم زده‌ای، اتفاق می‌افتد. دلیلش خودت هستی. در جست‌وجوی علّتی نباش. عشق، خود بالاترین دلیل و راهنماست بر مقصدی که جز سعادت نیست

مریم

راه سعادت این است که به رضای خداوند دل بسپاری و تسلیم باشی. مولای ما به ما آموخته که مؤمن باید مانند مرده‌ای در دست غَسّال باشد. در برابر ارادهٔ خداوند سر تسلیم و صبر فرود آورده و تنها به امداد و خیر او دل بسپارد.

پرداخت آنلاین امن

پرداخت با کارت‌های شتاب

ارسال سریع

ارسال در کوتاه‌ترین زمان

ضمانت بازگشت کالا

ضمانت تا حداکثر ۷ روز

پشتیبانی پاسخ‌گو

پشتیبانی و مشاوره فروش

ارسال هدیه

ارسال کالا به صورت کادویی

فروشگاه اینترنتی کتابستان، جایی است برای گشت و گذار مجازی دربین هزاران عنوان کتابِ پرفروش، به روز و جذاب از ناشران مطرح کشور و خرید آسان کتاب از هر نقطه ایران عزیز بیشتر بخوانید..

  • تلفن: 02191010744
  • تهران: میدان انقلاب .خیابان انقلاب. نرسیده به فخررازی. پلاک 1260
  • ایمیل: info @ ketabestan.net
سبد خرید
برای دیدن محصولات که دنبال آن هستید تایپ کنید.