بریده هایی از کتاب "باخ"

شهیده بانو

توی خواب و بیداری بودم. اتاقم چنان تاریک می‌شد که شب و روزش معلوم نمی‌شد. این هنر پرده‌ها بود. تنها چیزی که آن روز صبح می‌توانست متوجّهم کند که روز شده، روح‌الله بود؛ زنگش، زنگِ بیداری‌ام شد. عمراً اگر آن صدای نمکی و تنوری را رها می‌کردم. خوشحالی و بیداری‌ام هم‌زمان شد؛ موردی نادر

خدیجه

ی‌خواستم با همهٔ اعتراض‌ها و ناامیدی‌ها با یک نفر از داخل نظام خوب باشم و با این زنگ دستم آمد که روح‌الله تنها نخ اتصال من با نظام است، بیش‌تر صدایش. آن صدا فراموش‌شدنی نبود؛ از آهن‌ربای نئودیمیوم هم قوی‌تر. اردوی راهیان نور سال ۸۶، آن صدا در فکّه روی تپّه نمی‌توانست از یاد برود؛ حتی لابه‌لای بادهای صحرایی که نگه‌داشتن چفیه‌ها را برای ما سخت کرده بود، ولی او چفیه نداشت. سال‌ها بود که شلوار مشکی می‌پوشید با پیراهن چهارخانه با رنگ‌های خفته و سرآستین‌های بسته. همیشه سفید بود. پرونده سفید. اخلاق سفید. همه چیز سفید.

خدیجه

من و روح‌الله رفیق بودیم تا اتفاق‌های سال قهر. فکر می‌کردم اتفاق‌های سال قهر کافی باشد تا من دیگر سراغی از او نگیرم؛ ولی او این‌طور فکر نمی‌کرد. ارتباط‌مان دوباره مهر پارسال برقرار شد؛ از سمت روح‌الله. روزهای اول مهر بود؛ اول صبح. توی خواب و بیداری بودم. اتاقم چنان تاریک می‌شد که شب و روزش معلوم نمی‌شد. این هنر پرده‌ها بود. تنها چیزی که آن روز صبح می‌توانست متوجّهم کند که روز شده، روح‌الله بود؛ زنگش، زنگِ بیداری‌ام شد. عمراً اگر آن صدای نمکی و تنوری را رها می‌کردم. خوشحالی و بیداری‌ام هم‌زمان شد؛ موردی نادر.

پرداخت آنلاین امن

پرداخت با کارت‌های شتاب

ارسال سریع

ارسال در کوتاه‌ترین زمان

ضمانت بازگشت کالا

ضمانت تا حداکثر ۷ روز

پشتیبانی پاسخ‌گو

پشتیبانی و مشاوره فروش

ارسال هدیه

ارسال کالا به صورت کادویی

فروشگاه اینترنتی کتابستان، جایی است برای گشت و گذار مجازی دربین هزاران عنوان کتابِ پرفروش، به روز و جذاب از ناشران مطرح کشور و خرید آسان کتاب از هر نقطه ایران عزیز بیشتر بخوانید..

  • تلفن: 02191010744
  • تهران: میدان انقلاب .خیابان انقلاب. نرسیده به فخررازی. پلاک 1260
  • ایمیل: info @ ketabestan.net
سبد خرید
برای دیدن محصولات که دنبال آن هستید تایپ کنید.