بوی باران می آيد. صورتم را كه به طرف آسمان می گيرم، چند كبوتر از وسط كاج هاي وسط ميدان پر مي كشند و در دل آسمان ابری بالا می روند.
بریده هایی از کتاب "آن مرد با باران میآید"
خدیجه
بوی باران می آيد. صورتم را كه به طرف آسمان می گيرم، چند كبوتر از وسط كاج هاي وسط ميدان پر مي كشند و در دل آسمان ابری بالا می روند.
چشمانم را می بندم. يك قطره باران مي چكد روی پيشانی ام، يكي هم روی گونه ام.
چشمانم را كه باز می كنم، از پشت پرده تار و لغزان اشك، می بينم كه به جای مجسمه شاه وسط ميدان، كه حالا تكه تكه روی زمين افتاده، پرچم سبز الله اكبری بالا رفته است.
خدیجه
فرياد جمعيت بلندتر از قبل در تمام صحن خيابان مي پيچد: شاه فراري شده، سوار گاری شده.
سعيد به طرفم برمی گردد و در حالي كه در چشمانش برق شادی می درخشد، چيزهايی می گويد. صدايش در ميان همهمه جمعيت گم می شود. فقط چند كلمه ای از حرف هايش را پراكنده مي شنوم: بهروز… زندان… آزادی…
خانم
پاییزِ سال ۱۲۱۱ هجری شمسی پاییز مرگ در سال سیاه خاکستر بود. طاعون بخش بزرگی از ایران و عراق را درنوردید. مرگ میتاخت و ناگهان بر صورت کودکی، پیرزنی، جوانی، چنگ میانداخت. شتاب مرض سیاه چنان بود که فرصت خاکسپاری را از بازماندگان میگرفت. شهر در وحشت و شیون فرو رفته بود. فرار بیفایده بود. تمام آبادیها و شهرها تا آنجا که اخبارش رسیده بود، به خاک سیاه نشسته بودند؛ مگر آنها که سبدی نان و مشکی آب برداشته بودند و به بیابان و کوه گریخته بودند؛ و چه کسی طاقت آن را داشت که وقتی کسی از خویشانش را در بستر مرض میبیند، او را رها کند و بگریزد؟ طفل مبتلا میشد، مادر در آغوشش میگرفت، مادر مبتلا میشد. طفل میمرد؛ مادر هم؛ و اینچنین از هر خانهای نالهای و شیونی به آسمان بلند بود.
خانم
وقتی به خدا توکل کردی، دیگه نباید از هیچ چیز بترسی
خانم
رفتی کلاس اول این شعر را عوض کن: آن مرد تا نیاید … باران نخواهد آم
خانم
یه بچهمسلمون زیر بار ظلم و زور نمیره. از مرگ در راه حق نمیترسه. یه بچه مسلمون شرف خودشو به دلارهای امریکایی نمیفروشه ..
خانم
وقتی هدفت تو زندگی رضایت خدا باشه، اونوقت میبینی که تحمل درد و رنج و سختی برات آسونه. وقتی بدونی قدم تو راهی گذاشتی که خدا میخواد، وقتی واسه عزت و سربلندی دینت تلاش کنی، اونوقت حتی از مرگ هم نمیترسی.
خانم
تاریخ میگه واسه سربلندی و عزت اسلام همیشه باید یهعده فدا بشن
خانم
«اگه بهخاطر اسلام و قرآن کشته بشی، شهیدی