من جامعه را محتاج حضور اجتماعی زنان میدانم به خاطر همان لبخندی که از روزنهٔ تمام کارها مثل پیچک بالا میرود. گفتم که جامعه مثل الاکلنگ است؛ زنان یک طرف و مردان یک طرف. شاید وظایف متفاوتی داشته باشند یا مسئولیتهایی که در خانه و جامعه به آنها واگذار میشود شبیه به هم نباشد -که نباید هم باشد- اما اصل حضور داشتنشان «واجب» است تا الاکلنگ جامعه به تعادل برسد و مدام از این طرف به آن طرف قیژه نکند. لازم است زنها پزشک شوند، معلم شوند، پلیس شوند، آتشنشان شوند، بنیاد خیریه راه بیندازند، مدیر سازمان شوند، وزیر شوند و نمایندهٔ مجلس شوند تا نهفقط جامعه که خانواده هم به تعادل برسد و باعث شود جامعه در دستان خشن و کمعاطفهٔ مردانه فشرده نشود و معنای مسئولیتپذیری، قانونمداری و عاطفه را تکامل ببخشند. خانواده در نگاه لطیف و سراسر مهرشان، از جامعه بریده نشود و رشد اجتماعی همسر و فرزندان را بالا ببرند.