همانطور که خانم لیند میگوید، در این دنیای ناقص هیچچیز همیشه نمیتواند کامل باشد.
بریده هایی از کتاب "آن شرلی در گرین گیبلز (رنگین کمان کلاسیک 4)"
حامد
«تو فقط آنی از گرین گیبلزی. هرچقدر هم سعی کنم خودم را بانو کوردیلیا تصور کنم، بازهم خودم را همین شکلی میبینم. اما آنی از گرین گیبلز بودن، هزاران بار بهتر از آنیای است که به هیچ کجا تعلق ندارد.»
حامد
هرچقدر شرایط سختتر باشد، موفقیت هم شیرینتر است. اینطور نیست؟
حامد
وقتی داستانهای غمانگیز میخوانیم، با شهامت، خودمان را در آن موقعیتها تصور میکنیم، ولی بهمحض اینکه واقعاً غصهدار میشویم، تازه میفهمیم تحملکردنش چه کار سختی است، اینطور نیست؟
حامد
آه! داینا! کاش این امتحان هندسه هم زودتر تمام شود! اگرچه همانطور که خانم لیند میگوید، اگر در هندسه قبول شوم یا نشوم، خورشید بازهم به طلوع و غروبکردنش ادامه میدهد. این مسئله حقیقت دارد، اما یادآوریاش چندان آرامشدهنده نیست.