گروچنکا دربرابر میتیا سر فرود آورد و گفت: «به تو گفتم که از آنِ تو هستم و از آنِ تو خواهم ماند، هرجا که تو را ببرند، همواره بهدنبالت خواهم آمد، خداحافظ به تویی که زندگیات تباه شد بیآنکه مقصر باشی.»
بریده هایی از کتاب "برادران کارامازوف (2جلدی)"
خدیجه
ممکن است گفته شود آلیوشا بیعقل یا عقبماندهٔ ذهنی بوده که تحصیلاتش را بهپایان نرسانده است و از اینگونه حرفها. اینکه تحصیلاتش را ناتمام گذاشته درست است؛ ولی اگر نسبت بیعقلی یا حماقت به او داده شود، خیلی بیانصافانه است. فقط یکبار دیگر آنچه را پیش از این گفتهام تکرار میکنم: «اگر قدم به این راه گذاشته به این علت است که تنها راهی بوده که مورد توجهش قرار گرفته و به ناگهان توانسته راهحلی دلخواه برای آرامش روحش پیدا کند، روحی که آرزو داشت از ظلمات بگریزد و بهسوی روشنایی برود.» این موضوع را هم در نظر داشته باشید که او نوجوانی است در دوران ما؛ یعنی با سرشتی درستکار و نجیب، هواخواه حقیقتی که همواره دنبالش بوده و حالا آن را در این طریق یافته است و باورداشتن آن مستلزم این بوده که بیدرنگ و با تمام وجودش در آن قدم گذارد، شرط قدمگذاشتن در این راه هم آزمایشی سریع و قاطعانه بوده که همهچیزش، حتی جانش را هم برای رسیدن به مقصود فدا کند.