کار کمدی این جهان نیز بر همین منوال است، یعنی گروهی نقش امپراتور برعهده دارند و گروهی کشیش میشوند، و به همان اندازه که شخصیتهای مختلف در صحنه نمایشهای کمدی ظاهر میشوند در صحنه نمایش این دنیا نیز شرکت میکنند. لیکن وقتی به پایان نمایش رسیدند یعنی حیاتشان بهسر آمد دست اجل جامهها و تزییناتی را که مایه اختلاف ایشان بوده است از تنشان بیرون میآورد و همگان در پشت صحنه یعنی در گور یکسان خواهند شد.
بریده هایی از کتاب "دن کیشوت"
حامد
خداوند غم و غصه را برای حیوانات نیافریده، بلکه آن را خاص آدمیان کرده است و با این وصف وقتی آدمیان بیش از حد و اندازه دستخوش غم و اندوه میشوند تبدیل به حیوان میگردند.
حامد
انسان وقتی در حقش نیکی و احسان کردند مجبور است که گاه و بیگاه تشکر کند و سپاس بگزارد و این اوقات که به سپاس و تشکر و مقید بودن به تعارفات و تشریفات میگذرد آزادی عملی را که لازم است از انسان سلب میکند و نمیگذارد که فکر آزادانه به کار خود بپردازد. خوشا به سعادت کسی که خداوند لقمه نانی به وی عطا فرموده است و مجبور نیست که شکر آن را جز به درگاه خدا به درگاه کس دیگری بگزارد.
حامد
قلم زبان جان است؛ بعضی از افکار معرف جان است و بعضی از نوشتهها معرف قلم.