سالومه افزود: «ینیا به شدت تحت تأثیر شما قرار گرفته، دکتر بروئر. هرگاه در مورد کنفرانس آموزشی مربوط به درمان آنااو حرف میزند، میگوید از اینکه انوار دانش فردی نابغه، او را در بر گرفتهاند، احساس خوشحالی میکند. پیشتر هرگز چنین اظهارنظرهایی از او نمیشنیدم. بنابراین مصمم شدم روزی به ملاقات شما بیایم. شاید هم فرصتی به دست بیاورم و نزد شما به تحصیل ادامه بدهم. البته این «روزی»، به دلیل وخیم شدن وضعیت نیچه در ماه گذشته، زود از راه رسید.»
بریده هایی از کتاب "وقتی نیچه گریست"
خدیجه
آنااو! دکتر بروئر با شنیدن آن نام، چنان بر خود لرزید که مقداری قهوه از فنجانی که نزدیک لب برده بود، بیرون ریخت. به سرعت بر خود مسلط شد و با این امید که دوشیزه سالومه آن واقعه را ندیده باشد، با دستمال، قطرات قهوه را از روی لباس خود زدود. آنااو! آنااو! باور نمیکرد. هرجا میرفت، آنااو، همان نام رمزی که برای برتا پاپنهایم انتخاب کرده بود، به دنبال او میآمد. بروئر همواره با دقت فراوان تلاش میکرد هنگام مواجهه با دانشجویان، نام واقعی بیماران را بر زبان نیاورد و به جای آن، از نام مستعار استفاده کند. به همین دلیل هم نام مستعار آنااو را برای برتا پاپنهایم برگزیده بود.
خدیجه
ینیا سالومه! بروئر کوشید این نام را به ذهن بیاورد. تعداد دانشجویان او زیاد بودند. لو افزود: «…از طریق او، میزان علاقه شما به واگنر، گذراندن تعطیلات آخر هفته در مهمانخانه آمالفی ونیز، و درک روشی برای شناختن شما به محض دیدن را دریافتم. مهمتر اینکه از طریق او متوجه شدم که شما درمانگر بیماری ناامیدی و افسردگی هستید. برادرم در فصل تابستان، در کنفرانسی غیررسمی حاضر شد که در آن، شما روشی درمانی را در مورد زن جوانی به نام آنااو که دچار ناامیدی و افسردگی شده بود، توضیح میدادید. روش تازه شما یا همان گفتگودرمانی، بر اساس منطق و فاش ساختن موارد پیچیده ذهنی است. ینیا میگفت شما تنها پزشک اروپایی هستید که میتوانید بیماران روانی را درمان کنید.»