در قمصر تعدادی زن و مرد که شمارشان به صد نفر هم نمیرسد، هنرِ گلابگیری را نسل به نسل انتقال میدهند. پایانِ هر بهار، سپیدهدم، پیش از آنکه پرتوهای خورشید عطر گلها را ضایع کند، صدها کیلو گلبرگ میچینند و این عصاره را در کیفیت و کمیتِ کافی تولید میکنند تا مایهی رضایت و فخرِ ایران و عربستان و هندوستان شوند، در شرق و در غرب. میدانند که این افشره در دوردست، در خیلی دوردست محبوب است. اما در واقع، برای اغلب آنها، دنیا در سی کیلومتریِ شرق تمام میشود: در کاشان. در فصلِ گل سرخ، کاروانی با بارِ گلاب با تشریفاتِ تمام راهی آنجا میشود. بقیهی سال، مردانْ مرتب به آنجا میروند تا میوهها، سبزیجات و مازادِ محصولاتشان را بفروشند و مایحتاجِ ضروری را بخرند: شکر، چای، نمک، فلفل و تنباکو. و گهگاه بعضیها خودشان را تا تهران یا اصفهان میرسانند، برخی هرگز برنمیگردند،عدهای یک روز همچون سراب، خستهی راه، دوباره ظاهر میشوند.