نخست باید بپذیریم که تجربه دینی، به دور از نگاهِ هنری و جمالشناسانه در همه موارد امکانپذیر نیست.
بریده هایی از کتاب "زبان شعر در نثر صوفیه"
حامد
روی هم مخالفان تصوف دو گروهاند: آنها که تصوف را بدعتی در شریعت میشمارند و از دید عقایدِ مذهبی با آن دشمنی میورزند؛ گروه دیگر آنها که از دیدگاه اجتماعی و سیاسی با آن مخالفاند و برآنند که عاملِ اصلی عقبماندگی جوامعِ اسلامی، عرفان و تصوف است. برای گروه اول نیازی به آوردن نمونه وجود ندارد. ولی از گروه دوّم اگر یک تن را در عصرِ خودمان بخواهیم انتخاب کنیم بیگمان باید سید احمد کسروی (۱۲۶۹-۱۳۲۴ ه ش) مورّخِ بزرگ و زبانشناس عظیم الشأن ایران در نیمه اول قرن بیستم را مورد توجه قرار دهیم.
حامد
من این نکته را بارها و بارها در جاهای دیگر نوشتهام که هر کس بگوید «تصوف غیر از عرفان است و عرفان غیر از تصوف»، شیادی است که با همان گونه حرکتها و سر به دیوار کوفتنها و رقص و سماعها، میخواهد مردم ساده را فریب دهد. چنین کسی حتی الفبای تاریخ تصوف و عرفان را نیز نیاموخته است.
حامد
«عرفان چیزی نیست جز نگاهِ جمالشناسانه و هنری به الاهیات».
حامد
در اسلام نیز همه کسانی که توانستهاند یا خواستهاند که نسبت به «الاهیاتِ اسلامی» نگاهی جمالشناسانه و ذوقی و هنری داشته باشند عارفان اسلام اند.
حامد
در کنارِ هر دینی نیز کسانی همیشه خواهند بود که آن دین را با نگاهِ جمالشناسانه و هنری بنگرند. اینان نیز عارفانِ آن دیناند.
حامد
باید سید احمد کسروی (۱۲۶۹-۱۳۲۴ ه ش) مورّخِ بزرگ و زبانشناس عظیم الشأن ایران در نیمه اول قرن بیستم را مورد توجه قرار دهیم؛ کسی که جانش را بر سرِ عقایدش نهاد ولی موجی را که در تاریخ فرهنگی و اجتماعی ایران به وجود آورد، هیچ کسی نمیتواند نادیده بگیرد. من نیز با کسروی، درین نکته، موافقم که یکی از علل، و شاید هم تنها علّت، در عقبماندگی جوامع اسلامی، تصوف است؛ اما بمانندِ کسروی نمیخواهم این «علّتِ بدبختی» را با دشنام و ستیزهجویی از میان بردارم، زیرا برای من بمانندِ روز روشن است که عرفان و تصوف، با مخالفتهایی از نوعِ مخالفتِ کسروی هرگز از میان برداشته نخواهد شد.