هیچیک از پادشاهان وستروس ترسناکتر از هارن سیاه نبود که به بیرحمی در سرتاسر هفت پادشاهی افسانه شده بود. هیچیک از پادشاهان وستروس هم بیش از آرگیلاک پادشاه استورم، آخرین دوراندون و جنگجوی پیری که تنها جانشینش دختر باکرهاش بود، احساس تهدید نمیکرد. به این ترتیب شاه آرگیلاک بود که سراغ تارگرینهای ساکن در سنگاژدها رفت و پیشنهاد ازدواج دخترش و لرد ایگون را داد و برای جهیزیه تمام سرزمینهای شرقی گادزآی، از ترایدنت تا رود آبسیاه، را پیشکش کرد.
ایگون تارگرین پیشنهاد پادشاه استورم را رد کرد. او که دو همسر داشت، اعلام کرد نیازی به همسر سوم ندارد. سرزمینهای پیشنهادی در جهیزیه هم به مدت بیش از یک نسل به هارنهال تعلق داشتند. آنها متعلق به آرگیلاک نبودند که او پیشکش کند. واضح بود که پادشاه پیر استورم قصد داشت تارگرینها را مانند سپری بین سرزمینهای خودش و هارن سیاه در امتداد آبسیاه قرار دهد.
بریده هایی از کتاب "آتش و خون"
محسن
ایگونی که در تاریخ او را با القاب فاتح و اژدها میشناسند، در سنگاژدها و در سال ۲۷ قف متولد شد. او تنها پسر و فرزند دوم ایریون، لرد سنگاژدها، و بانو والِینا از خاندان ولاریون بود که خود والینا هم از سمت مادری با تارگرینها نسبت داشت. ایگون دو خواهر تنی داشت؛ یک خواهر بزرگتر به نام ویسِنیا و خواهری کوچکتر به نام رِینیس. از مدتها پیش میان اژدهاسالاران والریا رسم بود که برای حفظ اصالت و خلوص خون، خواهر و برادر با هم ازدواج کنند؛ ولی ایگون هر دو خواهر خود را به همسری گرفت. طبق رسوم، از او انتظار میرفت تنها با خواهر بزرگترش ویسنیا ازدواج کند و به همسری گرفتن رینیس به عنوان همسر دوم غیرعادی بود؛ هرچند بیسابقه نبود. گفته میشد که ایگون با ویسنیا از سر وظیفه و با رینیس از سر علاقه ازدواج کرد.
محسن
خود ایگون تارگرین، به طرز عجیبی به همان اندازهای که برای ما یک معماست، برای معاصرانش هم همینطور بود. او که مسلح به شمشیری از فولادی والریایی به نام بلکفایر بود، جزء بزرگترین جنگجویان زمان خودش به حساب میآمد، اما هیچ لذتی از جنگ نمیبرد و هرگز در مسابقه یا رقابتی شرکت نمیکرد. اژدهایش بالریون، وحشت سیاه، نام داشت، ولی او تنها برای نبرد یا جابهجایی سریع در خشکی و دریا با آن پرواز میکرد. شخصیت آمرانۀ او مردان را به زیر پرچمش میکشید؛ ولی هیچ دوست نزدیکی به جز اوریس باراتیون، همراه دوران جوانیاش، نداشت. زنان نیز جذب او میشدند، ولی ایگون همیشه به خواهرانش وفادار ماند. در مقام پادشاهی به انجمن کوچک و خواهرانش اعتماد زیادی داشت و بیشتر امور حکومتی روزانۀ قلمرو را به آنها واگذار کرده بود… اما هر زمان لازم میدید، در فرمان دادن درنگ نمیکرد.