این مردم میدانند که هرگاه به آنان مهر ورزی، خوارشان داشتهای و مهربانیات را با بدی پاسخ میگویند. روانشان از فضیلت خاموشِ تو در رنج است. و تنها وقتی شاد میشوند که فروتنیات پایان پذیرد و غرور شود. اقتضای طبیعتِ مردمان چنین است که خرمنِ مهرِ مهربانان را آتش زنند.
بریده هایی از کتاب "چنین گفت زرتشت"
عطیه
«چنان برای دنیای خویش تلاش کن که گویی تا ابد زندگی خواهی کرد و چنان برای آخرتِ خویش تلاش کن که گویی فردا خواهی مرد».
عطیه
بسا کارها که در سرزمینی ننگ است و در سرزمینی دیگر مایه شرف. هیچ همسایهای را ندیدهام که بتواند حقیقت همسایهاش را دریابد و هر یک از دیوانگی و شرارت دیگری در شگفت است.
عطیه
کسی که میخواهد روزی پرواز بیاموزد باید نخست ایستادن و دویدن و جهش و بالا رفتن و پایکوبی را به تمرین بگذارد. پرواز را با پرواز نتوان آموخت.
عطیه
در جستجوی زاد و بومِ خویش بیهوده از قلّهها بالا میروم. در شهرها سرگشتهام، از دروازهها بگذشتهام، امّا هنوز در آغازِ راهم.