بریده هایی از کتاب "خفاش شب"

خدیجه

با خودش گفت وقتی رسید خانه، فقط دوش بگیرد و یک‌راست برود توی رخت‌خواب. شاید قبلش به مژده هم تلفن می‌زد. چشم‌هایش را که باز کرد، متوجه راننده شد که از توی آینه زل زده بود به او. سر چرخاند سمت پنجره. داشت ساختمان بلند سفیدی را تماشا می‌کرد که شنید راننده چیزی گفت. رو کرد سمت او. «چیزی گفتین؟»
«گفتم می‌شه اول این خانمو برسونم؟ خیلی دیرش شده.»
لیلا به زن نگاه کرد. گفت: «خیلی طول می‌کشه؟»
«نه، زیاد از شما دور نیست.»

خدیجه

کمی بعد انداخت توی خیابانی که به درِ خروجی پارکینگ منتهی می‌شد. به بالای خیابان که رسیدند، لیلا برگشت و پشت‌سرش را نگاه کرد. داشت دنبال ماشینی می‌گشت که مژده را سوار کرده بود. وقتی ماشین را ندید، فکر کرد حتماً زودتر از آن‌ها از ترمینال بیرون رفته. تکیه داد و از پنجره زل زد به بیرون. کمی بعد چشم‌هایش را بست. دلش می‌خواست به هیچ‌چیز فکر نکند، اما یاد حرف‌های مژده افتاد. به این فکر کرد که حتی خودش هم دلش نمی‌خواست امشب را تنها سر کند.

خدیجه

به ماشین اشاره کرد. لیلا درِ عقب را باز کرد و سوار شد. یک لحظه بوی بدی به مشامش خورد. به زن نگاه کرد که چسبیده به درِ سمت چپ، بیرون را تماشا می‌کرد. قاسم ماشین را روشن کرد و دنده‌عقب گرفت. همان‌طور که ماشین را از میان دو ماشینی که دو سویش پارک کرده بودند بیرون می‌آورد، نگاهش به دختر بود. فکر کرد ماه‌گرفتگی او را حتی زیباتر هم کرده. زد توی دنده و حرکت کرد.

خدیجه

وقتی می‌خواست چمدان را بگیرد، به دختر نگاه کرد. اولین‌بار بود که این‌طور دقیق به چهره‌اش نگاه می‌کرد. متوجه ماه‌گرفتگی کوچکی کنار گونهٔ چپش شد. با این‌همه با خودش فکر کرد مدت‌هاست دختری به این زیبایی ندیده. فکر کرد اصلاً انگار از همهٔ زن‌هایی که تا آن موقع دیده، زیباتر است.
چمدان را گذاشت توی صندوق و درش را چندبار به هم زد تا بسته شد. گفت: «بفرمایین.»

خدیجه

قاسم به پیکان سفیدی اشاره کرد. «همینه.»
لیلا چشمش به زنی افتاد که روی صندلی عقب نشسته بود و چادر سیاه به سر داشت. قاسم درِ صندوق را باز کرد. به دختر گفت: «بدین بذارمش عقب.»
با سر به چمدان اشاره کرد. لیلا گفت: «زیاد بزرگ نیست. می‌آرمش جلو.»
قاسم گفت: «این‌طوری راحت‌ترین.»

پرداخت آنلاین امن

پرداخت با کارت‌های شتاب

ارسال سریع

ارسال در کوتاه‌ترین زمان

ضمانت بازگشت کالا

ضمانت تا حداکثر ۷ روز

پشتیبانی پاسخ‌گو

پشتیبانی و مشاوره فروش

ارسال هدیه

ارسال کالا به صورت کادویی

فروشگاه اینترنتی کتابستان، جایی است برای گشت و گذار مجازی دربین هزاران عنوان کتابِ پرفروش، به روز و جذاب از ناشران مطرح کشور و خرید آسان کتاب از هر نقطه ایران عزیز بیشتر بخوانید..

  • تلفن: 02191010744
  • تهران: میدان انقلاب .خیابان انقلاب. نرسیده به فخررازی. پلاک 1260
  • ایمیل: info @ ketabestan.net
سبد خرید
برای دیدن محصولات که دنبال آن هستید تایپ کنید.