بریده هایی از کتاب "تس دوربرویل"

حامد

این رفتن و باز آوردن شوهرِ بی‌دست و پا از میخانه یکی از خوشیها و لذتهایی بود که در میان چرک و کثافت و آشفتگی بچه‌داری برای خانم دوربی‌فیلد باقی مانده بود: می‌رفت و در میخانه یکی دو ساعت در کنار شوهرش می‌نشست و غم و ناراحتی مراقبت از بچه‌ها را از یاد می‌برد. در این گونه اوقات، زندگی در هاله‌ای خوشرنگ جا می‌گرفت.

حامد

«تس، گفتی این ستاره‌ها همه دنیاهای دیگه‌ای هستند؟» «آره.» «مثل همین دنیای خودمون؟» «درست نمیدونم، ولی خیال می‌کنم این‌طور باشند. مثل سیبهای روی درخت سیب زودرس خونه‌مون… بعضیهاشون سالم‌اند، چندتایی‌شون هم کرمو.» «ما تو کدوم یکیشون زندگی می‌کنیم، تو سالمهاشون یا تو کرموهاشون؟» «تو کرموهاشون.» «اینم بدشانسیه که وقتی این‌همه سالم هستند ما تو کرموهاشون زندگی کنیم!» «آره.»

حامد

«این برگ برنده‌ای که میگی چی چی هست؟ منظورت خون خونواده دوربرویله؟» «نه، کلّه‌پوک، خوشگلیشه… مثل اونوقتهای خودم!»

حامد

. از سایه‌ها ترسی نداشت، تنها فکرش خودداری از برخورد با آدمیان بود ــ یا به عبارت بهتر، خودداری از برخورد با آن مجموعه‌ای که جهان خوانده می‌شود و با اینکه در مجموع بسیار وحشت‌انگیز است در تک تک اجزاءِ خود نه تنها سهمگین نیست بلکه ترحم‌انگیز است.

حامد

«خوب، حالا کم یا زیادش مهم نیست، ولی حیف و صد حیف که این جریان فقط برای همین یکی پیش اومد ــ مخصوصا این. ولی خب، همیشه این‌جور جریانها برای خوشگلها پیش میاد! زشتها مثل کلیسا خطری سراغشون نمیره

حامد

او برای دیگران یک هستی یا یک تجربه یا یک ساختار احساسی و عاطفی نبود ــ هرچه بود برای خودش بود. به‌علاوه، برای تمام موجودات بشری اطراف تس تنها یک فکر گذرا بود.

حامد

دریافت که روز و تاریخ دیگری هم هست که از بقیه روزها برای او مهمتر است: روز مرگ خودش، آنگاه که همه این زیباییها ناپدید می‌شوند؛ روزی که نادیده و موذیانه در میان سایر روزهای سال کمین کرده است و هر سال که به آن می‌رسد نه علامتی می‌دهد و نه صدایی می‌کند، و با این‌همه همچنان بی‌گمان وجود دارد. این روز چه وقت بود؟

حامد

«گاهی وقتها احساس می‌کنم نمی‌خواهم بیشتر از این که می‌دانم بدانم.» «چرا؟» «برای اینکه چه فایده دارد که بخوانم و بدانم که یکی از افراد یک صف طولانی هستم… و بدانم که در یک کتاب کهنه یکی هم درست مثل من وجود داشته، و من فقط نقش او را بازی می‌کنم؟

حامد

عظمت زندگیها بسته به جابه‌جاییهای بیرونی‌شان نیست بلکه وابسته به تجارب ذهنی است.

حامد

«آه… این فرق می‌کند… عزیز دلم حقیقتش به‌خاطر خیر و صلاح خود تو است! باور کن فقط به‌خاطر خود تو است! من نمی‌خواهم نوید این سعادت بزرگ را به خودم بدهم و قول بدهم که مال تو خواهم بود… برای این که… برای این که مطمئنم و می‌دانم که این کار را نباید بکنم. »

پرداخت آنلاین امن

پرداخت با کارت‌های شتاب

ارسال سریع

ارسال در کوتاه‌ترین زمان

ضمانت بازگشت کالا

ضمانت تا حداکثر ۷ روز

پشتیبانی پاسخ‌گو

پشتیبانی و مشاوره فروش

ارسال هدیه

ارسال کالا به صورت کادویی

فروشگاه اینترنتی کتابستان، جایی است برای گشت و گذار مجازی دربین هزاران عنوان کتابِ پرفروش، به روز و جذاب از ناشران مطرح کشور و خرید آسان کتاب از هر نقطه ایران عزیز بیشتر بخوانید..

  • تلفن: 02191010744
  • تهران: میدان انقلاب .خیابان انقلاب. نرسیده به فخررازی. پلاک 1260
  • ایمیل: info @ ketabestan.net
سبد خرید
برای دیدن محصولات که دنبال آن هستید تایپ کنید.