بریده هایی از کتاب "فادیا جلد اول: بازگشت به خانه"

خدیجه

نخل‌ها به‌سمت خانه‌های پشتشان خم شده بودند. چراغ‌ها منفجر می‌شدند و موجِ بزرگی با ماهی‌های پرنده در ساحلِ خاکیِ روبه‌رو سقوط می‌کرد. صدای دویدن عابس از سمت چپ شنیده می‌شد. سرم را چرخاندم. موج بزرگی در حال شکستنِ پل ساختگی بود. عابس در یک حرکت سریع، یک پایش را روی قسمتی از پل فشار داد، به هوا پرید و در موج بلند روبه‌رو فرو رفت. فریاد زد: «تمامش کن.»

خدیجه

بیشتر از اینکه نگران خودم باشم، نگران دختربچه بودم. داغ کردم و شوکی شبیه رعد دیشب سبب شد تنم از درون بسوزد. سرم بالا آمد و بدنم بی‌حرکت و صاف ماند. دستانم دو طرف بدنم خشک ایستادند و یک دفعه انگار قلبم در کلِ بدنم بتپد، تکان شدیدی خوردم. آب در اطرافم موج برداشت و برای چند ثانیه، حجم آب رود به‌شدت کم شد و من توانستم روبه‌رویم را ببینم.

خدیجه

نفسم بند آمد. لیوان را انداختم و درون آب دویدم و دستم را به‌سمتش دراز کردم. زیر پایم خالی شد و آب سریع به چانه‌ام رسید. سر چرخاندم. بچه را دیدم که دست‌وپا می‌زد و صدای خفه‌ای از دهانش بیرون می‌آمد. آب دور دست‌وپایم پیچیده بود و مرا به زیر می‌کشید. خودم هم داشتم غرق می‌شدم. دست‌وپا زدم و دوباره بالا آمدم. چشمانم می‌سوخت، اما سعی کردم دنبال بچه بگردم. خبری از او نبود. به زیر کشیده شدم و چشمانم بسته شد.

خدیجه

بچه داشت جلو می‌آمد و با دو قدم دیگر به آب می‌رسید. کمی جلو رفتم. پایم روی آب شلپ صدا کرد.
دستم را مدام تکان می‌دادم تا از ساحل دورش کنم، اما او هم برایم دست تکان می‌داد. صدای دویدن یک نفر را از پشت‌سرم شنیدم. یک آن، در سمت راستم عابس را دیدم که چیزی را به زمین کوبید و پلی شبیه نردبان روی رودخانه ساخته شد. یک دفعه پای بچه لیز خورد و بدون تعادل در آب افتاد.

خدیجه

ترس شبیه خوره به جانم افتاد. انگار همه‌چیز آهسته شده بود. یک چیز کوچک را گوشهٔ چشمم دیدم. به روبه‌رو نگاه کردم. دختربچه‌ای شاید سه‌ساله، آن طرف رود پاهای برهنه‌اش را روی خاک می‌کوبید. به ترس خودم خندیدم و برای بچه دست تکان دادم. بلند و تیزتر خندید و جلو آمد. لبخندم آرام بسته شد. دستم را جلویش تکان دادم و داد زدم: «نه! جلو نیا. خطرناک است.»

پرداخت آنلاین امن

پرداخت با کارت‌های شتاب

ارسال سریع

ارسال در کوتاه‌ترین زمان

ضمانت بازگشت کالا

ضمانت تا حداکثر ۷ روز

پشتیبانی پاسخ‌گو

پشتیبانی و مشاوره فروش

ارسال هدیه

ارسال کالا به صورت کادویی

فروشگاه اینترنتی کتابستان، جایی است برای گشت و گذار مجازی دربین هزاران عنوان کتابِ پرفروش، به روز و جذاب از ناشران مطرح کشور و خرید آسان کتاب از هر نقطه ایران عزیز بیشتر بخوانید..

  • تلفن: 02191010744
  • تهران: میدان انقلاب .خیابان انقلاب. نرسیده به فخررازی. پلاک 1260
  • ایمیل: info @ ketabestan.net
سبد خرید
برای دیدن محصولات که دنبال آن هستید تایپ کنید.