نوميدی دلاورترين سپاهيان را پديد میآورد، کسانی را که آمادهاند تا با شجاعت دست به هر کاری بزنند، چيزی ندارند که از دست بدهند و همه چيز به دست میآورند.
بریده هایی از کتاب "پول و زندگی"
خانم
در عشق هم مثل سوداگری پليدی زيادی هست؛ در عشق هم مردم فقط دربند خوشی و لذت خودشان هستند؛ با اين همه بدون عشق زندگی وجود نخواهد داشت و دنيا به آخر میرسد
خانم
آيا آدم میتواند بگذارد ببلعندش و ديگران را نبلعد؟ اين زندگی بود. برای اين که طور ديگری رفتار کنيم نياز به فضايلی با شخصيتی بسيار والا داريم، يا اين که بايد به خلوت دير پناه برد، دور از همهی وسوسهها
خانم
داری راجع به چی حرف میزنی ای احمق کبير؟ آيا لازم است که زن چيزی بياورد؟ خب تو خودت را، جوانیات را، عشقات را، خوش خلقیات را آوردی، و حتی يک شاهزاده خانم تو دنيا پيدا نمیشود که بتواند بيشتر از اين به مردش بدهد.
خانم
چه شيرين و بامزه بود که آدم بتواند بُردهای يکی را به جيب بزند بیآن که احضار شود تا باختهايش را بپردازد!
خانم
پول تاکنون کپهی پِهِنی بوده که بشريت فردا بر روی آن روييده و باليده است؛ پول، هرچند زهرآگين و نابودگر، به صورت خميرمايهی تمامی نشو و نمای اجتماعی و کود ترکيبیای درمیآيد که برای کارهای بزرگ که زندگی را آسانتر میسازد ضروری است.