آی آی، خيلی دلم میخواهد شاهد طلوع عدالت باشم!
بریده هایی از کتاب "پول و زندگی"
خانم
هيچ کس نيست که کاملاً سزاوار سرزنش باشد، هيچ آدمی پيدا نمیشود که در عين تمام شرارتهايی که ممکن است از او سر زده باشد خوبیهای بسيار نيز نکرده باشد
خانم
وقتی کاری را آنآ نمیکنيد مطمئن باشيد که هرگز و ابدآ انجامش نمیدهيد.
خانم
کسانی را که آمادهاند تا با شجاعت دست به هر کاری بزنند، چيزی ندارند که از دست بدهند و همه چيز به دست میآورند
خانم
بهترين راه به هرحال اين است که آدم فکر خودش را دنبال کند، هرچه بادا باد!
خانم
پول گُهدانیای است که انسانهای فردا بر روی آن میشکفند و برمیآيند
خانم
زندگی فقط يک چيز احمقانه است ـ اين که بگذاريد گولتان بزنند.
خانم
و ساخته شده بود که زندگی بسازد نه اين که بر زخمهايی مرهم بگذارد که زندگی پديد آورده بود
خانم
خوبی را در همهجا میشد يافت حتی در بدترين کسان که هميشه نسبت به کسی خوباند، و هميشه در ميان لعن و نفرين جمعيتی، هستند صداهای خاکسارانه و تکافتادهای که از آنها سپاسگزار باشند و ستايششان کنند
خانم
کار به کسی زندگی نمیبخشد؛ فقط بدبختها و احمقها کار میکنند تا ديگران را گنده و پروار کنند